سوال های ما و جواب های دکتر شیری

پنجاه و پنجمین سری سوال های ما و جواب های دکتر شیری

=====================

=====================

=====================

دکتر شیری :
آره عزیزم امروز ندیدی در منطقه عملیاتی ترافیک اتوبان مدرس چطوری رشادت به خرج دادم و رد شدم که برسم دیدن ننه ام که دلم براش تنگ شده بود
شیبها خاکشیر بخور...مزاج را متعادل میکنه...خواب پریشان هم آدم کمتر میبینه محمد اقا
لینک اصلی





سلام آقای دکتر
خیلی خوش اومدید، نمیدونید چقدر جای شما خالی بود ولی ممنون که پست میذاشتید و کمی از خاطرات زیباتون میگفتبد.
به به عکس عروسیم که گذاشتید
دل مارو هم هوایی کردیداااا
آقای دکتر اگه از یه نفری که تو محل کارمون کار پروژه ای انجام میده و خیلی کم میاد شرکت خوشمون بیاد باید چه کار کنیم؟

=====================

دکتر شیری :
نشون بدید بهش که براتون جالبه
لینک اصلی





به به رسیدن به خیررررررر
استااااد من یه کتاب میخاد راهنماییم میکنید پیلیز

شما به عنوان مقدمه برای تغییر رفتار، باور و عادت های غلط و اصلاحشون چه کتابیو پیشنهاد میکنید؟؟؟

=====================

یه افسرده میتونه فقط جلسه اخرشو شرکت کنه؟

=====================

افسرده باید بره درمان کنه خودش را...کلاس واسه درمان نیست واسه آگاهیه و آگاهی صرف موجب بهبود نمیشه اگر واقعا تشخیص افسردگی باشه

لینک اصلی

سلام استاد.صبح بخیر
خیلی خوب بود.....
3تا از کسانی که مختصات عوض میکنن که توی زندگی من هستند!
یکیش که برای همس خدا ودوم خانوادم وسوم سخنان ارزشمند شما توی زندگی من تاثیر داشته
ولی استاد نتونستم کسی را به عنوان همسر بیابم که مختصاتم را جابه جا کنه!!!

=====================

بهتر ! همسر برای همسری است نه برای مسائل ریاضی!!!

لینک اصلی

سلام دکتر
استاد همسرمن همه اش میگه ازدواج خوب نیست و تنهائی بهتر هست از ابتدا به اصرار خواهر و مادرش اومده خواستگاری و جالبه که در همون جلسه اول از من خوشش اومده طوریکه خواهرش میگه که واقعا باعث تعجب بود و قرار بوده اولین و اخرین جائی باشه که میبرنش خواستگاری
دکتر من هم مثل بقیه دخترها هستم نپختگی دارم . رویا دارم توقع دارم بی اشتباه نیستم هرچن در دوره 30 زندگیم باشم بی اشتباه نیستم با اینکه در مقیاس سایر دخترها بسیار متین و موقرتر عمل میکنم ولی شوهر من بازهم ناراضی هست ....اگه ازش بپرسم کجا رفتی چکار کردی
میگه ازدواج خوب نیست محدودیت داره سختی داره و هر بار در یک سختی کوچیک مثل معطل شدن برای خرید شیرینی عید بمونه غر میزنه و امثال اینها . اگر من تو خونه بهش برخورد کنم تشرم میزنه یا دودفعه تعارف کنم غذا بخور دفعه بعد تشر میزنه خب نمیخام! والا عاشقانه هم که اصلا قبول نداره همه چی براش عقل هست
میگه من تا به حال تو رو اتفاقی زخمی کردم؟ تو همه اش یا ناخن دستت پات میخوره به من ، مثلا دردش میاد و از این مسائل هم به من ایراد میگیره
والا دکتر نمیدونم چکار کنم

=====================

ببینید ریحون، شوهرت چیزی را گم کرده که تو نمیتونی پیداش کنی...هویت مردانه اش را باید پیدا کنه تو همین خلوتهایی که نداره...او به یک دوست مرد نیاز داره نه توجه تو

لینک اصلی

دکتر جان اینکه یکیو تا آخر عمر گوشه قلبت نگه داری و به زندگیت ادامه بدی و وارد رابطه های جدید بشی یعنی اون زخم هنوز وجود داره و کارت اشتباه بوده ؟ و ممکنه یه روزی یه جایی تاثیری رو زندگی و رابطه های بعدیت بگذاره؟
از نوشته های زیباتون ممنون.

=====================

ما معمولا گوشه حافظه مون قرار میدیم و میریم به بقیه زندگیمون میرسیم...گوشه قلب کمتر کسی میره که بخواد بمونه

لینک اصلی

دکترجان نفست گرم
مرسی مرسی. مثل همیشه پربار و مفید راهکار دادین. به اون نکته که باید به متخصص مراجعه کرد چند وقته ایمان آوردم. ولی کسی که بهش اطمینان کنم نمیدونم کیه. من فقط شما رو قبول دارم. سعی و خطا سخته دکتر. باور کنید به غیر از وقت و هزینه بالا، اینکه هی بیا و زخمای قدیمیتو از زیر آوار بکشی بیرون برای چند نفر تعریف کنی ادمو داغون میکنه. می ترسم پیش کسی برم و جواب نده. میشه ازتون خواهش کرد کسی رو که با استفاده از همین تکنیکیهایی فرمودین درمان کنه رو معرفی کنید؟ به خدا دکتر تو جوانی داریم از این زخمها پیر میشیم. من واقعا می خوام برم دنبالش. باز هم ممنون

=====================

منم تو تشخیصهام اشتباه پیش اومده انجام دادم یا درمانم اون طوری که میبایست نشده اما در مجموع چیزی باور دارم یه کاری کردن بهتر از دس رو دس گذاشتنه

لینک اصلی

دکتر شیری عزیز میشه کتبی راجع پیش نویس عاطفی و پیش نویس زندگی معرفی کنید قبلا از کتاب اسرار خاطرات کودکی استفاده کردیم و فیض بردیم

=====================

تحلیل رفتار متقابل - یان استوارت- ترجمه بهمن دادگستر

لینک اصلی

سلام
اقای دکتر من 25 سالمه و کارشناسی ارشدم ومجردم .از همه زندگیم وخودم از همه چیزم از شرایطم خسته شدم و میخوام کلا عوض بشم و از ظاهر گرفته تا رفتار و کارام. به نظرتون یه خورده دیر نیست؟تا میخوام کاری انجام بدم با خودم میگم دیگه دیرشده این کارا واسه 20 سالگیم بوده نه حالا چکار کنم؟احساس میکنم برا خیلی چیزا دیگه پیرشدم.

=====================

نسترن گرامی
تغییرات اگر خیلی کلی باشند فارغ از سنتون، کار بسیار سختی است و شاید لزومی هم نداشته باشه. یعنی معمولا تغییرات جزئی هست که خیلی مهمه و بدرد میخوره. برای این نوع تغییرات 25 سال سن خیلی خوبیه اتفاقا....شما برای ساختن خودتون ابدا پیر نشده اید

لینک اصلی

سلام آقای دکتر...من و همکلاسیم دو تامون فوق مکانیک خوندیم و 26سالمونه تازه فارغ التحصیل شدیم...ما قرار بود با هم ازدواج کنیم بعد6ماه که مساله جدی تر شد همکلاسیم گفت من زمان نیاز دارم که بیام جلو(با اینکه پدرشون ازلحاظ مالی عالی بودن) و نمیخوام از خانوادم کمک بگیرم منم گفتم سن من طوری نیست که بتونم خیلی منتظر بمونم وگفتم رابطمون باید تموم شه....آقای دکتر ما رابطه خیلی خوبی داشتیم و بعد 5ماه هنوز نارحتی این جدایی و با خودم دارم...سوال من اینه که کار من درست بوده؟...دوستم میگفت اگه میموندی بالاخره از پدرش کمک میگرفت ...ولی اعتقاد من این بود که ما دو تا ادم تحصیلکرده ایم بالاخره میشه با تلاش زیاد ایندمونو بسازیم....هرچند که با این اوضاع قشنگ مملکت دیگه کسی جرات ازدواج نداره،ممنون میشم راهنمایی بفرمایید

=====================

تصمیمتون احتمالا درست بوده ثمر عزیز
منطق پسر برای اینکه با داشتن خانواده متمول بخواد خودش کارهای زندگی مشترک را بکند یعنی تا 35 سالگیش منتظرش بمونی ! به نظرم منطقشون نوعی به تعویق اندازی بوده...اگر دیگه دنبالت نیومده باز تایید میکنه این منطق را

لینک اصلی