سوال های ما و جواب های دکتر شیری

آرشیو سوالات پرسیده شده در کامنت های سایت و وبلاگ دکتر شیری

سوال های ما و جواب های دکتر شیری

آرشیو سوالات پرسیده شده در کامنت های سایت و وبلاگ دکتر شیری

سوال های ما و جواب های دکتر شیری

تقدیـــــــم به دکتر شیری عزیز

طبقه بندی موضوعی
Google

در اين وبلاگ
در كل اينترنت
وبلاگ-کد جستجوی گوگل
نویسندگان
پیوندهای روزانه

مردمان خوب این دیار 9

يكشنبه, ۲۳ آبان ۱۳۹۵، ۱۱:۰۳ ق.ظ

مردمان خوب این دیار 9


عباد
 
سلام و خسته نباشید به دکتر شیری عزیز
 چند روز پیش به ارتفاعات دماوند رفته بودم که یادداشت مردمان خوب این دیار رو این دفعه با رنگ و بوی طبیعت تقدیمتان میکنم: 
 صبح پنج شنبه افتاده بودیم به راه دماوند که سپیده زد و خورشید خانم خرامان و نازنازان سرک کشید
 وپس از پلور بود که در دو سوی جاده تا چشم کار میکرد ، دامنه های دماوند، جلوه های پرشکوه خود را ارزانی میداشت. به گونه ای که فکر میکردم حتی یک ایرانی نمیتواند با دیدن این همه شکوه از سر شیفتگی آرزوی رقص و سماع نکند.
 هنگامی که در پای آن کوه بلند برای بالا رفتن مهیا شدیم خورشید بالا آمده بود  وبه راحتی میتوانستی هزاران بطری آب را در جای جای چشم انداز ببینیی   که با نسیم صبحگاهی  دامن افشان، می بینی هزاران کیسه پلاستیکی را که بر سر هر بته ای در اهتزاز است.
 و در درونم زمزمه میکنم این خاک وطنی است که این همه دم از عشقش میزنیم وبه هر حرف نازکی که در باره اش میشنویم گردن کلفت میکنیم
 اما همواره با افشاندن زباله هایمان برسر و رویش نشان میدهیم که علی الاصول کوچکترین حرمتی برایش قائل نیستیم.
 و از همان ابتدای مسیر این دغدغه همراهت میشود…
 و تجربه می کنی همهمه ی لحظه هایی را که در بیابان سر به بیابان گذاشته ای…!
 ظهر جمعه که از بارگاه سوم به پایین سرازیر شدیم  
 هواداران محیط پاک و شیفتگان دماوند در دامنه های افسا نه ای این رعناترین کوه ایران مشغول جمع آوری زباله هایی بودند
 که دوست داران طبیعت از خود به یادگار گذاشته بودند… .
 با یکی شان سر سخن را باز می کنم .
 میپرسم چرا خاک دماوند این چنین تحقیر شده است ؟
 با صدایی از جنس آب چشمه های دماوند می گوید:
 ایرانیان این گونه هم خاک را به نظر  کیمیا می کنند… .
 و میگویم عجب حکایتی ست حکایت مردمان این دیار…


  عباد
یکی از آدمای خوب شهر اون خانومی بود که وقتی دید بچه‌هه به مامانش اصرار می‌کنه براش از اون نارنگی سبزا که تازه اومده بخره و مامانه با شرم و حیا بچه‌شو راضی می‌کنه که پول همراهش نیست و نمی‌تونه، رفت چند کیلو از همون نارنگی سبز نوبرا خرید و به جای خرمای خیرات شب جمعه امواتش بهشون تعارف کرد و دل بچه و مامانش رو شاد کرد.
 
چند وقته کارمند محصولات لبنی پگاه بازار روز بخاطر رفتارش ذهنمو مشغول کرده
وقتی وارد مغازه میشی بدون شک با گرمی خاصی  بهت سلام میکنه جنس مورد نظرتو میاره میذاره تو نایلکس احترام میزاره تحویلت میگره در ضمنی که کارمنده و حقوق ثابت داره رفتارش منفعت مالی براش نداره .خوب تا اینجا شاید چیز ویژه ایی نباشه اما یه خصوصیتی داره که تو این روزگار نایابه اینه که  :فرقی نمیکنه مشتری اش پیرمرد زواردرفته باشه یا یه بچه ی سر به هوا و شیطون خوشتیپ و جنتلمن باشی یا یک کارگر ساده لباس گچی با دمپایی پاره
پرو باشی یا یه آدم افتاده بی زبون
پیرزنی که نق نق میکنه یا زنی جوونی که لاس میزنه و عشوه میاد
مشتری قدیمی باشی یا جدید
همه رو یکسان میبینه  تبعیضی تو رفتارش نیست همه رو تحویل میگره .
توی جامعه ایی که رفتار تبعیض آمیز توش موج میزنه این کارمند کار کوچیکی نکرده
نویسنده: اسی

  • ۹۵/۰۸/۲۳
  • علی صفایی قشقایی A.GH

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی