سوال های ما و جواب های دکتر شیری

آرشیو سوالات پرسیده شده در کامنت های سایت و وبلاگ دکتر شیری

سوال های ما و جواب های دکتر شیری

آرشیو سوالات پرسیده شده در کامنت های سایت و وبلاگ دکتر شیری

سوال های ما و جواب های دکتر شیری

تقدیـــــــم به دکتر شیری عزیز

طبقه بندی موضوعی
Google

در اين وبلاگ
در كل اينترنت
وبلاگ-کد جستجوی گوگل
نویسندگان
پیوندهای روزانه

19

شنبه, ۱۱ مرداد ۱۳۹۳، ۰۲:۳۱ ق.ظ
نوزدهمین سری سوال های ما و جواب های دکتر شیری





این مطلبو میخونم.کامنت درسا رو میبینم...حالم از خودم به هم میخوره.هیچ وقت قوی نبودم.اگه مشکلاتمو گذروندم با زجر بوده نه قدرت.میدونم که اگه مثلا من جای نوئل بودم سکته میکردم.اگه جراتشو داشتم خودکشی میکردم.یا شاید متوقف یه گوشه میموندم تا مرگم برسه...
اما یه چیز دیگه هم تو ذهنم میاد .اون حداقل خوبه که 55 سال مفید زندگی کرده.این مفید بودنو میشه از همین امید ش تو این شرایط فهمید.و حالا هم هنوز 50%امید به زندگی رو داره که باهاش سفر بره.و به بچه هاش فکر کنه.اون پشت سرش چیزی بوده چیزایی داشته که با نگاه بهشون لبخند رضایت اونو با امید به سمت یه روز دیگه سوق بده.داشته که هنوز سرپا مونده.
اگه خوب زندگی کنی که وقتی نیگاه میکنی مدام لبخندت تلخ نباشه اون وقت 5 سالم کافیه چه برسه به 55....
آره دکتر عزیز شما میتونین نوئل بودن رو اغاز کنین چون 36 سال مفید پشتشه...پس برای اینگونه بودن قدرت دارین.یه چیزایی بهتون قدرت میده.

=====================

دکتر شیری :
خدا کنه خدا این کامنت منو نبینه خداییش من هیچی پشت سرم نبوده که حالا مثلا بیدار شم و ببینم جفت پاهام هم بی حس شده.که خیلی شایع شده.خدا جون ما مخلصیم.باشه.امروز این مطلبو گذاشتی سر راه من که بازم بگی هیس.سالمی همین بسه دیگه.باشه.بازم من میگم شکرت مرسی.شکرت.
لینک اصلی





خسته نباشید دکتر
دیشب برام اتفاقی افتاد که دوست داشتم براتون بنویسم. داستان آقای نوئل رو که خوندم دیدم بهترین جاست واسه این مطلب.
دیشب من مردم و زنده شدم
برای اوردن همسرم که کنار یکی از بستگان بستری در بیمارستان پیشش مونده بود رفتم. اشتباه کردم و پسر 10 سالمو همراه بردم. دو دقیقه از ورودمون به اتاق نگذشته بود که دیدم پسرم مثل اینکه خسته باشه شروع کرد به نشستن و یدفعه افتاد. دیدن دم و دستگاههای بیمارستان و فضای اتاق بیمار ظاهرا باعث ترس و افتادن فشارش شده بود. دیدن صورت بیحال و چشمان باز و بدن نقش زمین شده پسرم و جیغهای همسرم بکلی باعث وحشتم شد. پسرم غش کرده بود. همسرم با همه شلوغکاریش به موقع پاهای پسرمو بالا گرفت تا جریان خون به مغز بیشتر بشه و جند لحظه بعد بچه بهوش اومد. دکترا و پرستارا و مریضای دیگه برای کمک اومدن و یک شکلات و یک کم آب میوه دادیم حالش بهتر شد. ولی من مردم و زنده شدم. چندین بار پسرمو بغل کردم و بوسیدم . بسختی از گریه کردن خودداری کردم.
از دیشب تا حالا تو شوکم ولی ظاهرمو حفظ کردم.
وقتی به اتفاق دیشب فکر میکنم تمام چیزهای دیگه برام پوچ و بیمعنی میشه. کارم، درگیریهام، زیراب زدنها و زیراب خوردنهام، سفر قهرمانی و سایه و آرکتایپ و .... همه اینها رو وقتی یاد میگیری خوشت میاد ولی وقتی در عمل با چیز واقعی مثل مرگ مواجه میشی میبینی که چقدر ضعیف و بدبختی!!!!!

=====================

دکتر شیری :
خدا را شکر پسرتون سالمه.مرگ و تجربه های ننزیدک به مرگ بقدری تغییرات جدی در زندگی آدم ایجاد میکنه که حیرت آوره...منتها خاصیت آدم اینه که فراموش میکنه کم کم...
لینک اصلی





من که کلا قبل و بعد همه اتفاقات بدی که در زندگیم دیدم از مرگ نزدیکان گرفته تا چیزای دیگه، هیچی برام مهم نیست. نه اینکه چیزای با ارزش دیگه ای باشه که این جور چیزا برام بی اهمیت شده باشه، نه.
فکر کنم یه سنگ واقعی شدم. گاهی وقتها می گم شاید باید یه سرطانی چیزی بگیرم تا از این حالت بیام بیرون! هر چند بازم بعید میدونم اتفاق خاصی در من رخ بده.

=====================

دکتر شیری :
حالا لازم نیست مثل بقیه واکشن نشون بدید اما شاید در کودکیتون بگردیم به طور ناخودآگاه به شما آموخته شده که " احساساتت را نشون نده یا اساسا چیزی را حس نکن=dont feel .اریک برن درباره این پیش نویس روانی در کودک درون مطالب جالبی داره
در کتاب تحلیل رفتار متقابل یان استوارت نیز در این باره مطالب خوبی میتونید بینید
لینک اصلی





سلام دکتر
گرانمایه برادر
روزگار خوش
حالا حضرت عباسی اینجوریه ؟
یعنی اونها در بازی هاشون هیچوقت رقابت را تمرین نمیکنند ؟ راستی چرا تا یه چیزی میشنویم زود رنگ میبازیم و همه کاسه کوزه ها را سر فرهنگ بومی خودمان میشکونیم . این بازی شاید باشد . ولی من ایمان دارم که همون بازی رقابتی ما را هم دارند .
نگاهی به کامنت هایی که گذاشتند بندازید ؛ متاسفانه حتی یک نفر هم شک نکرده که شاید این قصه دروغ باشه . من هم نمیگویم دروغه . اما هیچوقت هم قبول نمیکنم که ژاپنی ها این بازی را در مقابل بازی 9 صندلی و 10 نفر ما ساخته باشند تا کودکانشان را از همان کودکی مشارکتی و همدل بار بیارند و ما نتونیم بار بیاریم .
هر چند در این کشور ما حالا دیگه همه چی رنگ باخته و دیگه خبری از جوانمردی وو. کمتر دیده میشه .
ولی اینگونه هم نیست .
هر چند قبول دارم که فرهنگ کار در ژاپنی ها لبریز و در ما لب سوز شده است و پشتکار آنها در کار مشارکتی کردن بیش از ماست . اما دیگر اینگونه هم نیست .
برخی از مردمان ما بویژه قشر تحصیلکرده ما و خود من هم از مسئولین مان گلایه های به حق زیادی داریم و از فرهنگ پرخاشگری و عادت به تنلی داشتن و انتظار راه صد ساله را یک شبه پیمودنی که در جامعه ما ایجاد شده به شدت دلخوریم . اما تو را خدا لگد به فرهنگی که ابن سینا و سعدی و خواجه نصیر طوسی و ... را ساخت نزنینم .
چرا یک طرفه از کنار اوج ایثار و همدلی و مشارکت در جبهه هامون میگذریم .
جامعه ما را مقداری دروغ به بیراه کشیده است که ایشالله درست خواهد شد و ما میشویم همان مردم جنگ .
با پوزش فراوان
یا حق

=====================

دکتر شیری :
من فکر میکنم قصه لگد زدن نیست اما بهتر است چشمانمان را هم باز کنیم ببینیم اتفاقی که در }اپن افتاد در نیو اورلئان هم افتاد دیگه...حتی خیلی بدتر بود مال }اپنیها اما به جای غارت و دزدی و...مدارا کردند.
حالا قصه ایران را میتونیم حدس بزنیم. مثلا من فکر میکنم استانهای مختلف رفتارهای مختلفی خواهند کرد در زلزله.مثلا یزدیها از }اپنیها هم بهتر رفتار خواهند کد زیرا یک جامعه تربیت شضده هستند...ایمانشون هم مصلحتی نیست
بگذریم
لینک اصلی





سلام

به نظرم تو مواجهه با تصمیمات سخت باید رو بیاریم به استخاره. البته استخاره هم خودش کلی شرط داره. یعنی مثلا اول باید ادم مشورت بکنه بعد چند و چون کار بیاد دستش و اگه بین دو راه عقلی گیر کرد بره سراغ استخاره.


خیلی باحالن جدا. همش به خاطر دو کلمه؟ببینید با چه دقتی میخونن ها. فک کنم دقتشون از ما بالاتر باشه

=====================

دکتر شیری :
خیلی از مردم ما استخاره را نوعی پیشگویی مذهبی میدانند در حالیکه در فرمایش نبی اکرم استخاره یک نوع دعا است...طلب خیر و فلسفه پنهان پشت پیشگویی مذهبی و غیر مدهبی اینست که آدمها حاضر نیستند هیچ ابهامی را تحمل کنند
دنیا دار رفتار های درست و غلط است.آدم موفق لزوما آدمی نیست که همه کارش موفق باشد..واقعا اینطور نیست
بنابراین من دیدگاهم درباره استخاره نوعی مسوولیت پذیری پیشاپیش را در بر دارد
لینک اصلی





سلام آقای دکتر عزیز
خداقوت واقعا. اینکه میگین زیر 10 روز همه ایمیلها رو جواب میدین خیلی باعث دلگرمی و امیدواریه. حتی اگر ایمیل منو جواب ندین. راستش من 3 ماه پیش 2 تامیل زدم با همون شرایط که گفتین(طولانی هم نبود به خدا) ولی جواب ندایدن. برای یکشون دیگه دیر شده و تصمیمات گرفته شده ولی لطفا فرق نذارین و جواب مارو هم بدین.البته شما مختارین.
باز هم از احساس مسئولیت شما نسبت به مردمی که چشم امید به شما دارند سپاسگذارم

=====================

دکتر شیری :
فرزانه گرامی
من ازتون 7 ای میل دریافت کرده ام که به جز اخری بقیه جواب داده شده بودو آخری نیز الان پاسخ داده شد.پاسخی که تو متن نوشته های بلاگ من نیز فراوان دیده میشد.فرقی گذاشته نمیشود مگر اینکه اولویت زیر رعایت میگردد معمولا در پاسخ به نامه ها :
1- مراجعین
2- دانشجویان داشگاهی
3- دانشجویان خانه توانگری
4- عموم خوانندگان سایت و نشریات و بینندگان تلویزیونی
لینک اصلی





سلام آقای دکتر
تحصیل به نظر من میتونه اندازه داشته باشه. مطالعه حد نداره اما تحصیل چرا. گاهی با کمترین آسیب به وضع موجود میشه از دانش روز با خبر شد و لازم به جابجایی یا بریدن ارتباطات نیست. ارتباطهایی که چه بسا تحصیل برای برقراری بیشتر همون ارتباطها انجام میشه در حالی که در جایی دیگه همون روابط و ای بسا بهترینشون از دست می رن.
تصمیمات سخت دیگه زندگی هم با همه ریسکهایی که دارن لازمه سنجش بشن و بدیها و خوبیهاشون در نظر گرفته بشه (تا اونجا که امکان داره). اگر خوبیها و فوایدش به چیزهای دیگرش چربید خب باید قبول کرد که چیزهایی هم از دست برن. فقط در اون صورته که آدم با از دست دادن بعضی چیزهایی که بهشون علاقه داشته مشکل پیدا نمیکنه.
مثلا اگر قراره کسی فرزندش رو بفرسته خارج از کشور درس بخونه اگر تحصیل باعث آسیب رسیدن به روان فرزند بشه یا باعث افسردگیش بشه به نظر من بهتره از این موضوع صرفنظر کنه و جور دیگری یا در جای دیگری تحصیل کنه.
امیدوارم بتونید جوانب مختلف موضوعتون رو بسنجید و بهترین تصمیمات رو برای زندگیتون و آینده اتون بگیرید.

=====================

دکتر شیری :
نظرتون را خوندم مریم گرامی...من اتفاقا درباره تصمیمات خودم نبود که مثلا زدم...این یک بحث خیلی عمومی است که انسان را تصمیماتش که میشود کسی یا ناکسی
لینک اصلی






از همتون بیزارم همه شما روانشناسها که ادعای کمک میکنید اما فقط دارید به خودتون خدمت میکنید من تو این لحظه که دارم با زندگی برای همیشه خداحافظی میکنم بهتون یادآوری میکنم که وجدان هم چیز خوبی بود اگر داشتید و حال آدمهایی رو که بریدند و نیاز به یه دوست یا حتی یه گوش دارند میفهمیدید فقط پول فقط حق ویزیت و وقت نداریم و 1 ماه دیگه زنگ بزنید و اسم در کردن ... عطای دنیایی که تمام آدمهاش از هم خون تا دکترش اینن رو به لقاش بخشیدیم

=====================

دکتر شیری :
خدا خیرت بده ! من از بین این همه نامه از کجا بفهمم نامه تویی که بریده ای کدامست؟ اینجا هم که آدرسی نذاشته بودی ( چون برات خوش نام موندنت مهم بود و خدا را شکر خیلی هم نبریده ای وگرنه اینم مهم نبود برات )
من که بیشتر زندگیم مشغول تدریسم و بحث ویزیت و...به ما نمیرسه ولی در کل ویزیت و شهرت و ...پیشکشت . اگر بقیه بهت گفته اند برو یه ماه دیگه زنگ بزن که نباید دلخوریت را سر من خالی کنی. بعدش فکر میکنی اینطوری که کافه بهم میزنی میشه آروم شد ؟ بعدش هم مگه مشاوره یعنی دوست و گوش شنوا و...؟ مشاوره اساسا چیز دیگریست.مراجع سوالی مشخص را می آورد و حول و حوش آن صحبت میکند و نظر مشاور را میشنود و بعدش خودش به تصمیم گیری میرسد اونم بیرون مطب که گذاشت حرفهای مشاور رسوب کرد
لینک اصلی




نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی