سوال های ما و جواب های دکتر شیری

آرشیو سوالات پرسیده شده در کامنت های سایت و وبلاگ دکتر شیری

سوال های ما و جواب های دکتر شیری

آرشیو سوالات پرسیده شده در کامنت های سایت و وبلاگ دکتر شیری

سوال های ما و جواب های دکتر شیری

تقدیـــــــم به دکتر شیری عزیز

طبقه بندی موضوعی
Google

در اين وبلاگ
در كل اينترنت
وبلاگ-کد جستجوی گوگل
نویسندگان
پیوندهای روزانه

80

جمعه, ۸ اسفند ۱۳۹۳، ۱۰:۵۱ ق.ظ

هشتادمین سری سوال های ما و جواب های دکتر شیری



سلام دکتر شیری

من دختر ۳۱ ساله دانشجوی سال آخر دکتری با خانواده خوب و ظاهری خوب هستم. به همین دلیل همیشه خواستگار داشته و دارم. یکی از خواستگارام ۹ ماه پیش آمد. ایشان کارشناسی ارشد مهندسی هستند و ۲ هفته جنوب و ۲ هفته شهر خودمان. از لحاظ مالی شرایط تشکیل خانواده را دارد. ایشان ۳۲ ساله هستند. حدود ۳ ماه جسته و گریخته حرف زدیم. با وجود مشکلاتی که بود بالاخره حاضر شدم با ایشان ازدواج کنم ولی مشکل بزرگ ایشان مهریه بود. خانواده ما مهریه را ۱۰۰۰ سکه می کند که اگر مورد خوبی باشه تا ۵۰۰ سکه راضی می شوند. من مثل پیک نامه بر حرف ایشان را خانه می بردم و جواب به ایشان منتقل می کردم. این آقا اول گفتند ۷۰۰ سکه و همینکه که بابا راضی می شدند دفعه بعد ۱ چیز دیگه می گفتند! به ایشان اعلام می کردم به من ربطی ندارد خودتان با پدرم صحبت کنید. ولی ایشان می ترسیدند که این مطلب در بله و برون مطرح شود و می خواستند مشخص شود و سپس اقدام کنند. خلاصه به همین علت رابطه ما با دعوا و ناراحتی تمام شد. حالا بعد از ۶ماه تو اینترنت با من چت کردند که دوباره به حالت قبل برگردیم ولی الان با مهریه ۸۰ سکه موافق هستند! اعتقاد دارن که باید در توانشون باشه که پرداخت کنند و نصف اموالشون معادل ۸۰ سکه هست از طرفی گرفتن مهریه در خانواده ما معنایی ندارد و تنها ضمانتی برای دختر و البته کمی چشم و همچشمی است.
مشکلاتی که من از آنها در زندگی آینده با ایشان می ترسیدم و می ترسم:
۱- پدر ایشان معتاد هست و خصوصیات افراد معتاد مثل لاف زدن را داشت در مقابل پدر من آدم مومن و متینی هستند.
۲- از شغل ایشان می ترسیدم که در آینده با بجه دار شدن مشکل ایجاد شود.
۳- می ترسیدم به خاطر این همه سختی که کشیده نتواند با من مهربان باشد و در برخوردها آدم جدی بود در حالیکه من دختر شاد و مهربانی هستم.
لطفا من را راهنمایی کنید که با این شخص چیکار کنم؟؟ عذرخواهی من را بپذیرید که بجای ایمیل اینجا سوال پرسیدم. متشکرم

=====================

دکتر شیری :

نگرانی ۱ صحیح و بجاست
نگرانی ۲ قابل مذاکره است
نگرانی ۳ بی مورد است، با هر کسی این نگرانی وجود دارد

لینک اصلی


+


ممنون از راهنماییهاتون دکتر شیری عزیز. پدر ایشان چقدر در زندگی آینده پسرش موثر است؟ قبلا که به خاطر ایشان مشاوره حضوری رفته بودم، مشاور گفت مهم نیست که پدرش اعتیاد داره؟!

=====================

دکتر شیری :

قطعا مهمه ولی باید رابطه شون را دید چون ممکنه پدری معتاد باشه ولی برای فرزندانش کم نگذاشته باشه

لینک اصلی





سلام.من عاشق یه پسر۲۵ساله شده ام او هم من را دوست دارد ولی به من میگوید من تورا برای ازدواج نمیخاهم به نظر شما دلیلش چیه؟لطفا جوابتونا به ایمیلم بفرستید.ممنون

=====================

دکتر شیری :

معمولا بیشترین دلیل اینه که آماده ازدواج نیست

لینک اصلی





سلام
من ازدواج کردم
الان ۱ماهه که متوجه شدم که دختری که در دوران مجردی قصد داشته با شوهرم دوست بشه و شوهرم قبولش نکرده دوباره الان یه بار اومده شرکت شوهرم جهت مشاوره.الانم متوجه شدم که چندتا ایمیل صمیمی داده و سرهمین خیلی رابطم با شوهرم بهم ریخته.از این ناراحتم که چرا شوهرم اجازه داده این خانم اینقدر صمیمی بشه.اصلا نتونستم با این مورد کنلار بیام.
بایدچیکارکنم؟. هر روزم داره بیشتر از چشم می افته.هرچند شوهرم خیلی تلاش میکنه که من بیخیال شم و میگه اون صمیمی شده و من هیچ وقت واسم مهم نبوده

=====================

دکتر شیری :

خیلی مشخص باید بهشون بگید که مرزهاتون چیه و از چی اذیت میشید و فاصله بگیرید

لینک اصلی





سلام
تصمیم گرفتم دیگه به ازدواج فکر نکنم هرچند خیلی دوست دارم هرچه زودتر ازدواج کنمو بچه دار بشم
توعمرم به یه نفراعتماد کردم که برا اومدن خواستگاری من لحظه شماری میکرد والان بهم میگه همه چی تموم شده اونم ازجایی که اصلا فکرشو نمیکردم
مارسم داریم تهیه جهاز با پسر هست و برادرام هم همینطور بودن واگه غیر اینم باشه پدرم توانشو ندارن که من بخوام بدم وگرنه حرفی نداشتم ولی ایشان میگن چون توان تهیه جهاز رو ندارن ومیخوان رو شغلشون سرمایه گذاری کنند قضیه ما منتفیه …بااینکه من گفتم باهم تلاش میکنیم تو زندگی کم کم جور میشه .یه عروسی ساده وبدون طلا و هدایای اضافه…اما….مادرشون از دهان ما یه سری حرف زدن که مادرم ومن اصلا این چیزارو نگفتیم
وایشان هم میگن: شما توقعاتتون بالاست و نمیتونم جهیزیه رو هم پرداخت کنم
باورم نمیشه
کسی که شخصیت آدما براش مهم بود الان همشو زیر پای جهیزیه له کرد
اعتماد کردن به مردا برام سخت بود بااین آدم خواستم اعتماد کنم که اینجوری شد
میدونم خدا برام بهترینارو میخواد وحکمتی تو رفتن این آقاهست
اما حرفایی که تو این مدت بهم زدنو رفتاری که ازشون دیدم تمام منطقی و محترمانه بود وحساب دل منو همه چی رو میکردن
اما حالا برام سخته چنین چیزی مطرح بشه
من همون دیشب عمر رابطمونو تمام شده دیدم
اما…نظرم نسبت به ازدواج دیگه خوب نیست
لطفا راهنماییم بفرمایید
یاعلی

=====================

دکتر شیری :
به نظرم میرسه تخریب بالایی صورت نگرفته و با مذاکره از سمت خانواده ها بشه درستش کرد
لینک اصلی




سلام آقای دکتر

حالا جدا از شوخی، به عنوان یه دختر خوبه که گلبرگ مغرور باشیم و از بی آبی بمیریم ولی خودمونو کوچیک نکنیم برای یه قطره شبنم؟

مثلا تو دانشگاه خیلی از دخترای همکلاسی هستن که به قول ماها آویزون پسران و پسرا براشون همه کاراشونو انجام میدن (از حل کردن تمرینا تا گرفتن پذیرش از دانشگاهای خارج) و این آویزون بودن اتفاقا در ظاهر توام با غرور هم هستش و پسرا برای انجام دادن کار این دخترا با هم رقابت می کنن و اونا هم در مقابل سرویس چندانی به پسرا نمی دن (جز یه کم ناز و عشوه) و کلی دارن پیشرفت میکنن. اونوقت ما که رو پای خودمون وایسادیم، 100 برابر عقبیم و همه دلخوشیمون همین یه بیت شعره.

ولی الان واقعا دیگه مطمئن نیستم و می گم نکنه ما داریم خودمونو گول می زنیم . می خوام از شما بپرسم: رویه ما درسته که غرورمون اجازه این کارو نمیده یا روش اونا؟ آیا ما زیادی مغروریم و روشهای ارتباط رو بلد نیستیم یا اونا دارن عزت و شخصیتشونو پایین می یارن؟

=====================

دکتر شیری :
چی عرض کنم ؟ احتمالا اونها مراقب مرزهاشون هستند دیگه
لینک اصلی




ببخشید دکتر یک سوالی دارم ممنون می شم جوابمو بدین، به نظرتون بهترین طرز جواب رد دادن به یک آقا به دلیل سیگاری بودن چیه؟مستقیم دلیل رو بگه آدم یا الکی دلیل جور کنه

=====================

دکتر شیری :
مگه نمیشه بهش بگید سارا خانوم؟
لینک اصلی




دکتر من در یک گروه فرهنگی چند وقت فعالیت دارم خودم 30 سالمه و متاهلم یه چیزی نظرم را جلب کرده یه اقا پسری هست تو گروه ما که وقتی داره بحث ها ارائه میشه بر خلاف سن کمی که داره حدود 20 سال نظرات پخته و عمیقی میده که معلوم هم خوب مطالعه میکنه هم خوب میره تو عمق بحث اما از طرفی دکتر وقتی باهاش حرف میزدم دستگیرم شد با هر جمعی نمیتونه هم فاز بشه دکتر این مدل بچه ها چه جور سرنوشتی پیدا میکنن وقتی کسی تو 20 رشد فکریش در این حد باشه که یه 70 ساله هم نمیتونه نگاه کنه اینجوری چه بر خوردی جامعه ی ما باهاش داره ایا حفظش میکنه یا احتمال رفتن این بچه ها به خارج خیلی؟

=====================

دکتر شیری :
من ایشون را نمیدونم ولی بی تعادلی چیز خوبی نیست خانوم..آدم وقتی تو سن کمش مطالعه خرکی میکنه ، تو میانسالیش هم نوجونی خرکی میکنه
لینک اصلی





سلام دکتر یه سوال دارم امیدوارم جوابم و بگیرم
میشه یه تعریف ساده از عشق بگید؟؟؟؟؟

=====================

دکتر شیری :
عشق مقوله تعریف کردنی نیست و مثل این میمونه که بخواهی توت فرنگی را تعریف کنی واسه کسی که ندیده...هر چقدر تعریف کنی، او از مفهوم توت فرنگی دور تر میشود
لینک اصلی





اقای دکتر می شه چند نفر از کسانی (روانشناس، روانپزشک خبره-) که مدل یونگ رو می شناسن و کار می کنن معرفی کنید؟

=====================

دکتر شیری :
حقیقتا سوال سختیه. تا جاییکه سواد من اجازه میدهد در ایران تعداد این افراد خیلی کم است، اخیرا دیده ام دکتر سرگلزاری روانپزشک در این باب ورود دارند. دکتر فربد فدایی نیز کتاب یونگ ترجمه کرده اند و یحتمل به این مباحث واردند
لینک اصلی





آقای دکتر من خیلی بی تاب و بی قرارم
برای مشاوره ی حضوری براتون ایمیل زد لطف می کنید جوابم رو بدید
مشکلاتم علاوه بر مشکلات خونه با اون آقای متاهلی که ارتباط داشتم و الان بیشتر از 10 روزه که ازش بی خبرم بی تابم و کلافه ام.
نمی دون باید قرص بخورم .چی کار کنم.کم حوصله ام کلافه.
و از لحاظ روحی و جنسی و جسمی شدیدا تحت فشارم
تو جمعم ولی انگار نیستم
البته بخاطر اینکه با مامانم اصلا راحت نیستم.و خواهر و کسی رو هم ندارمکه باهاش راحت باشم که تنهاییمو باهاش پر کنم.

=====================

دکتر شیری :
کار خوبی کردی از اون رابطه پر خطر کشیدی بیرون...علائم ترک اعتیاد دارید دیگه...خوبه دامن نزنید به خاطراتتون و افکارتون...ورزش+ حلقه دوستان خوب+ افکار امید بخش باعث میشه این دوران را سریعتر از حدی که میشناسی طی کنی
خسته ام
لینک اصلی






آیا می شه به خوابها اعتماد کرد؟ من یکی از دوستام حدود یک ماه پیش خودکشی کرده. الان درست 5 روزه که هر شب میاد به خوابم. می دونین اون یه چیزایی می گه که منو می ترسونه. اوایل اهمیت ندادم اما الان شب ها می ترسم. راستش باور به این چیزا ندارم ولی... فکر کردم اگر با قرص بخوابم شاید انقد خوابم سنگین باشه که نفهمم اما امتحان نکردم هنوز. چیزایی که تو خواب بهمون گفته می شه واقعیه؟

=====================

دکتر شیری :
در درجه اول بنویسید خوابهاتون را تا ناخودآگاهتون سبک بشه
خواب برای ایجاد تعادل بین ناخودآگاه و اگاه ایجاد شده است
ما کاراکترهایی را یبینیم که تقریبا ربطی به واقعیت خود آون ادمها نداره
لینک اصلی






من فکر کنم ادم میتونه مطالعات سنگین تو سن پایین هم داشته باشه به شرطی اینکه کودک درونش متناسب با سنش فعالیت داشته باشه وقتی ابن سینا سنش کم بوده یه مریضی میفرسته دنبالش شخصی که میره دنبال ابن سینا میبینه شیخ بالای درخته میگه ای بابا ما را دنبال کی فرستادن ابن سینا میگه درست اومدی فقط این اقتضای سن من

=====================

دکتر شیری :
داستان بعید میدانم مال ابن سینا بوده باشه...اگر اشتباه نکنم علامه حلی این طور بوده در کودکی اش
لینک اصلی






اقای دکتر خیلی ها رو ازدواج تاکید دارند میگن یاید ازدواج کرد خوب اگر انسان یه سری رشد های دیگه مدنظر باشه یعنی صلاح بدونه که الان من ازدواج برام مهم نیست اینقدر که این 2 تا هدف دیگه ام برام مهمه حالا حتما باید ازدواج کنه یعنی انسان ازدواج نکنه لنگه معیوبه؟ فردیت اینجا معنی پیدا نمیکنه؟

=====================

دکتر شیری :
فردیتی دیگر حاصل میشود...متفاوته و ضعیف
لینک اصلی







منم سوال ماکان و دارم .
اگه کسی بدلیل بیماری یا شرایط خاص یا ... شرایط ازدواج و نداشته باشه چی؟
اصلا مجبور باشه که مجرد بمونه باز هم باید فکر کنیم که اون دیگه تعطیله ؟

=====================

دکتر شیری :
نه واقعا ! فردیت یک آدم با معلولیت و بیماری ، اقتضائات خاص خودش را دارد . قطعا درجه انسانیت این دو فرقی نخواهد داشت اما انتظارات فرد از خودش البته متفاوت خواهد بود
لینک اصلی

نظرات (۱)

باسلام خدمت دکتر شیری امیدوارم نظرم ثبت بشه وجوابمو بگیرم من یه رابطه عاشقانه رو با یه پسر شروع کردم وحتی صیغه محرمیت خونده شد تا ما گناه نکرده باشیم حدود چهار سال گذشت یه دفه گفتن که من نمیخوامت وصدتا چیز دیگه اگه درس بخونی رشتت عوض بشه نظرم تغییر میکنه یک ماه شد من در حال درس خوندن بودم برگشتن و گفت پشیمونم و دوباره عاشقانه بودن سال بعدش گفتن من دوست دارم عاشقت نیستم و رفتارش بد و سرد شده بود و هر از گاهی خوب میشد علت رو پرسیدم طفره میرفت و میگفت من مریضم افسردگی دا م قرص میخورم و.....منم باهاش موندم تا اینکه در حین که با من بود رفتارش پرخاش گر شده بود من گفتم تموم بشه یا رابطه علنی به خانواده ها اعلام بشه اونم گفت من تمام سعیم کردم ولی عاشقت نشدم تموم بشه رابطه تموم شد ولی به طور کاملا اتفاقی فهمیدم که این سه سال اقا در حال خیانت به من بودن و همه حرفاش دروغ بوده وبا یه خانم رابطه عاشقانه داشتن فکر اینکه این اقا از من سو استفاه کرد تمام زندگیم رو مختل کرده جوری که کارم شده گریه حتی به خودکشی هم فکر کردم ولی انگاری از من بر نمیاد راه چاره من چیه من تمام زندگیمو به پای اون نامرد ریختم که حتی لحظه اخر هم نیاز جنسیش رو با من میخواست برطرف کنه چطور زندگیمو ادامه بدم و یه زندگی موفق داشته باشم 
پاسخ:
با سلام

متاسفانه باید خدمتتون عرض کنم که این وبلاگ هیچ گونه ارتباط مستقیمی با دکتر شیری نداره

برای پرسیدن سوال خود به صورت مستقیم از دکتر شیری میتونید از سامانه پرسش و پاسخ سایت خود دکتر استفاده کنید 

                    
   با تشکر
      علی صفائی قشقایی
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی