122
يكشنبه, ۲۸ تیر ۱۳۹۴، ۰۲:۲۵ ب.ظ
صد و بیست و دومین سری سوال های ما و جواب های دکتر شیری
سلام دکتر
دختری هستم 20ساله
آیا کتاب 100سال تنهایی گابریا گارسیا مارکز در حد سن من هست؟
=====================
دکتر شیری :یه رمانه دیگه...خیلی 20 ساله ها خوندنش و لذت برده اند... صرف سن معمولا به این سوال نمیتونه کمک کنه...سلیقه، تجربه مطالعه و...بدرد میخوره
=====================
دکتر شیری :پسرم ! اینجا محل گفتگوی آدمهای بالغه شما برو مهدکودکت و داستان تخیلیت را بخون و وقتی بزرگ شدی و درد زندگی را چشیدی ، بیا تا برایت بگویم وسعت دردهای انسانها به حقارت فهمهای کودکی تو نیست
لینک اصلی
سلام آقای دکتر
من همیشه این فکرو می کنم که اگه پسری خواست باهام آشنا بشه و بهم علاقه مند بود باید مدام بهم زنگ بزنه یا همش منتظر زنگ من باشه یا تو صحبتهای تلفنی اش خیلی مشتاق باشه و تلفن هامون طولانی باشه یا نخواد یه بار اون زنگ بزنه و یه بار من و حسابگرانه برخورد نکنه و هر روز بهم زنگ بزنه. وگرنه فکر می کنم بهم علاقه نداره یا می خواد یه جوری رایطه رو به سمت تموم شدن پیش ببره. می خواستم بدونم فکرم غلطه ؟ چون خیلی از کسایی که باهاشون برخورد کردم این جوری نبودن و من خیلی ازشون دلخور می شدم.
ممنون.
=====================
دکتر شیری :وقتی اینهمه ترس از دست دادن داری فکر میکنم باید قبل از ارتباط با خودت رابطه خوبی بزنی دختر خوب
آدم نورمال وقت زیادی نداره برای ما بذاره مگر اینکه روابطش بیمارگونه باشد
لینک اصلی
من همیشه خیلی دوست داشتم ازدواج خوبی داشته باشم. همیشه هم خیلیها جذبم میشدند اما با همین دست حرفا زندگیمو به باد دادم. الانم خیلی چیزا راجع به خودم فهمیدم. اما سنم خیلی بالاست و فایده ای برام نداره چون می توانم بگم به هیچ عنوان هیچ کسی در حال حاضر خواهان من نیست یعنی نه کسی جذبم میشه و نه خواستگاری دارم. حالا آقای دکتر شما هر چی ایرادها رو توضیح بدید چه دردی رو از دختر سن بالا دوا می کنه؟؟؟؟ به نظرم این حرفا برای بچه های زیر 30 ساله که البته تجربه هم دارند.
=====================
دکتر شیری :یه طوری نوشته اید انگار 45 سالتونه در حالیکه به نظر زیر 35 هستید و هنوز فرصتهایی دارید که وقتی 45 سالتون بشه تعجب میکنید اینقدر بد بازی کرده اید
لینک اصلی
واسه خواهرم خواستگار اومده بود بدون هیچ توضیحی دیگه خبری ازشون نشد، هرچند به نظر می رسید که پسندیدند.
حالا بعد از 6 ماه زنگ زدند به رابطمون که میخواند دوباره بیایند.
خوب معلومه توی این چند ماه کجا بودند.!!
رفتند چند جای دیگه خواستگاری ، کیس مناسب گیر نیاوردند یا بهم خورده اومدند دوباره سراغ ما.
دلیل غیب شدنشون معلومه. طمع پیدا کردن دختر .بهتر
اینا چقدر می تونند قابل اعتماد باشند؟
=====================
دکتر شیری :یعنی شما خواستگار راه نداید تو این مدت؟ ( البته اکر هم میدادید حق داشتید)
لینک اصلی
سلام استاد بزرگوار
من هم مثل ساناز ترس شدید از دست دادن داشتم و دارم. با همین تفکر هم ازدواج بدی کردم. هیچ کس نبود به من بگه اینقدر مشکل دارم. شما رو که شناختم خیلی چیزا فهمیدم و یاد گرفتم ولی برا ازدواج دیر شده بود. خیلی دوست دارم تغییر کنم. دارم کتابایی رو که معرفی کردین رو مطالعه میکنم. چاره دیگه ای ندارم. شهرستانم و نمیتونم کلاس بیام. میشه خواهش کنم یه تعریفی بگین از کسی که رابطه خوب با خودش نداره؟ و یه راهی نشونش بدین؟
یه دنیا ممنون از درساتون
=====================
دکتر شیری :یه کتاب خیلی خوب به من کمک بزرگی کرد به اسم " چگونه شخصیت سالمتر بیابیم" از وین دایر
لینک اصلی
سلام آقای دکتر
من یکی از اقواممون بهم پیشنهاد ازدواج داد. ما مشکلات زیادی از نظر ژنتیکی فامیلهاشون و فامیلای مشترکمون داشتیم. نسبتمون خیلی نزدیک بود. مشاوره ژنتیک رفتیم. گفت احتمال خطر زیاده و خواستن خواهرزاده ایشون رو که یه مشکل عصبی عضلانی داشت ببینن. یکهو این آقا چند روز جواب تلفنها و اس ام اس هام رو نداد تا یه روز اس ام اس زد که من رفتم مشاوره روانشناسی و گفته شما درونگرایید و من برونگرا و مناسب هم نیستیم و حرفی از نظر خودش در مورد مشاوره ژنتیک و این حرفا و نظر اونها نزد ولی احساس کردم از اینکه قراره برادرزاده اش هم تو ماجرا باشه ناراحته و بحث برونگرایی و درونگرایی بهونه بود و رابطه رو تموم کرد. نظرتون در مورد کار این آقا چیه؟تاییدش می کنید؟ من هم خیلی منفعلانه برخورد کردم بدون هیچ ابراز ناراحتی از اینکه حتی حاضر نشد تلفنی برام توضیح بده و با یه دلیل بی خودی اونم مشاوره ای که تنهایی پیش روانشناس رفته . حالا فکر می کنم نباید اونقدر ساده باهاش برخورد می کردم. بعد از اون هم هر وقت منو می بینه انگار اصلا ندیده و به روی خودش نمیاره. کارم درست بود؟ بعد از این چطور باهاش رفتار کنم؟
=====================
دکتر شیری :مسیری که شما رفته اید منطقی بوده دیگه
یعنی نگرانی از ایجاد مشکل }نتیکی که مساله رفتاری نیست بلکه یک نگرانی علمی صحیح است. اما اینکه ایشون خودش رفته مشاوره و بعد زیر سپر حرفهای نقل شده زا ایشون پنهان بشه ، نشون میده ما با یک آدمی روبرو نیستیم که بشه باهاش بالغانه به گفتگو نشست
در درجه اول بهتر است برخوردها در سطح بزرگترهاتون صورت بگیره تا ایشون متوجه باشه نمیشه سرش را بیندازه پاین و سرخود بیاد خواستگاری و بره دنبال صفا
لینک اصلی
+
. ممنود دکتر.اتفاقا تا یه مدت بعدش خانواده اش هم با من سر سنگین شده بودن و مثل گذشته باهام گرم و صمیمی برخورد نمی کردن. نمی دونم بهشون چی گفته در مورد من. انگا اونا از من دلخور بودن . لابد فکر کردن رو نوه شون عیب گذاشتم. اما خودشون الان بهتر شدن باهام. پسرشون ازدواج کرد اونم با یه فامیل و حالا خوشحالن که بالاخره سر و سامون گرفت. من که وقتی رفتار سردشون رو دیدم خیلی ناراحت شدم. پسره قبلا می گفت خانواده اش خیلی دوست داشتن عروسشون بشم.اما از دست خودش خیلی دلخورم و هیچوقت نمی تونم ببخشمش.
=====================
دکتر شیری :وقتی عزت نفس خودتون را حفظ کنید و فقطدر جاهای مهم که مجبورید ف رودررو بشید و خانواده تون تذکر لازم را بدهند، خیلی مسائل برطرف خواهد شد و چه بسا این انقطاع موجب خرسندی اینده شما را فراهم آورد
لینک اصلی
سلام آقای دکتر
دخترایی هستن که ازدواج اولویت بالای زندگیشونه اما موقعیت مناسبی نداشتن و ندارن.سنشون هم بالا رفته. برای اینکه دچار ناراحتی روحی نشن چکار کنن؟
=====================
دکتر شیری :حرف دل خوش کنک که بلد نیستم بزنم براشون
حتما هم بلدند که بقیه جنبه های زندگی ( کار/ درآمد/ ادبیات/ هنر / خانواده/ سفر) را باید کامل لذت ببرند...دیگه میمونه اینکه فرصتی اگر پیش آمد براشون با وسواس کمتر بررسی کنند برای ازدواج
لینک اصلی
سلام
استاد من یه راهنمایی میخواستم
یکی از هم رشته ای ها هست که با سیگنالهای مختلف نشون میده که یه جورایی علاقه داره بهم ...منم از ایشون بدم نمیاد ! ولی مشکل اینه استاد به انواع اقسام روشها نگاه وگاهی به یه صحبتهایی گذرا نشون میده میدونم داره به من میگه(یه ضرب المثله که میگن به در بگو دیوار گوش کن) البته جدی باهام صحبت نکرده نمیدونم شاید شک داره که منم بهشون علاقه دارم یا نه.... استاد یادتونه توی یه موردی بود گفتید در مورد پسرا گفتید در را ببنید از پنجره میاد وبالاخره دختر را راضی میکنه وبعد غیبش میزنه .....
دقیقا ایشون داره این کار را انجام میده .هی از این طرف سالن میاد میره اون طرف از جلوی من رد میشه .به بهانه کتاب میاد سالن پایین ! باصحبتهایی که بچه ها توی سایت میکنند واقعا نمیدونم منم به ایشون تمایلی نشون بدم یانه ؟یعنی نگرانم که این دوست داشتن گذرا باشه وبعدش غیبش بزنه راستش با اینکه باهم هم رشته ای هستیم ولی اصلا شناختی ازشون ندارم...نظر شما چیه استاد؟
کلا بی اهمیتی کنم تا بیاد جلو جدی صحبت کنه ویا منم نشون بدم بهشون علاقه دارم؟
ممنون میشم یه راهنمایی کوچولو بکنید
=====================
دکتر شیری :کمی اطلاات ازش جمع کنید که رو دست نخورید
یه بار که اومد دور و برتون به بهانه ای ازشون چیزی بخواهید براتون انجام دهند تا اگر جراتی لازم است پیدا کند ، دیگه وقتشه
لینک اصلی
- ۹۴/۰۴/۲۸