134
جمعه, ۹ مرداد ۱۳۹۴، ۰۹:۰۴ ب.ظ
صد و سی و چهارمین سری سوال های ما و جواب های دکتر شیری
سلام دکتر من کتاب که میخونم مطلباش یادم میره یا حتی مجله هم که میخونم
همینطوره وقتی بخوام جایی نقل کنم نمیتونم لطفا درباره شیوه مطالعه برام
توضیح بدید من کتابهای درسمو همیشه چندبار میخوندم تا یادم بمونه . پایدار
باشید.
=====================
دکتر شیری :شیوه های معروفی که همه بلدند من بلدم
مطالعه ، استفاده سریع در محاوره
در دروس شیوه خوب شیوه 3 قدم است
مطالعه روزنامه ای 5 دقیقه
مطالعه دقیق و مفصل 55 دقیقه
تا 72 ساعت بعدی ، مرور دوباره
من یه مشکلی دارم که با اینکه ریشه شو فهمیدم خودشو نمیتونم حل کنم و هر بار تکرار میشه.
مشکلم اینه که وقتی مث همین الان که بدنم کاملا داره میلرزه و مث اتیش داغه یک دوست یه اشنا که باهام نزدیکه بعد یه هو یه دفعه مثلا مث الان سر یه اختلاف نظر راجع به یه خبر اجتماعی که به نظر من ارزششو نداره حرمت دوستی از بین بره یه هو طوری باهام حرف میزنه که حرمتمو میشکونه انگار اصلا منو نمیشناسه و یه غریبه ام و بهم بی احترامی میکنه شوکه میشم.میلرزم و اصلا نمیتونم اون طور که باید جواب بدم(.حتی وقتی روبرو نباشم.چت.تماس تلفنی.)برام قابل باور نیست که این ادم همون ادمه و داره باهام سر هیچی اینطوری رفتار میکنه اما ساکت میشم.مات و مبهوت میمونم.نمیتونم درست از خودم دفاع کنم.من خیلی خیلی به حرمت بین ادما معتقدم.فکر میکنم وقتی حرمتم شکسته شه دیگه همه چی تمومه.حتی اگه طرف مثلا همسر ادم هم باشه دیگه راه جبرانی نیست.
اینگکه گفتم ریشه شو میدونم یعنی فکر میکنم اینه که من به همههههههههه احترام میذارم و براشون ارزش قائلم.هر دوستی هر ادمی در هر نقشی.
بعد وقتی اینطور اتفاقا میفته به خودم میگم .دیدی باز.همه لیاقت اون میزان احترام و ارزشی رو که براشون قائلی ندارن.چرا نمیفهمی با هر کس باید به اندازه ی ظرفیتش و شاید مث خودش رفتار کنی.
هر دفعه اینو میگم استاد ولی باز دچار این واکنش و لال شدن و لرزش میشم.مث الان
=====================
دکتر شیری :لازم نیست به همه احترام بگذارید. خیلی ها هستند که مرزهای آدم را میدرند و لازم است ادب شوند
اگر زمینه استرس زیاد یا وسواس فکری دارید ، خوبه یک درمانگر شناختی- رفتاری شما را ببیند
لینک اصلی
سلام آقای دکتر
یه سوال ازتون داشتم. میشه تیپ خاصی از مردها ترجیح بدن اول طرف مقابلشون
پیش قدم بشه و به اونها ابراز علاقه کنه؟! مثلا مردهای هفایستوس؟
متشکرم.
=====================
دکتر شیری :بله..هادس ها نیز همینطوریند...دیونوسوس نیز بدش نمیاد
لینک اصلی
سلام خسته نباشید
دکتر شیری 1سوال بیربط به پست داشتم.
از 6 سال پیش که داییم فوت کرد مامانم خیلی تلاش کرد که خدایی نکرده زنداییم فکرنکنه چون داییم نیس دیگه جزو فامیل نیس. چون زنداییم خودش از اینجور فکرا زیاد میکنه. ولی به مرور رابطه شون با ما کم شد. مامان هم هی به زور دعوتشون میکرد. هی به مامان میگفتیم مادر من اونا دوست ندارن رف ت و آمد داشته باشن. ولی مامان دوست نداشت باور کنه. تا اینکه 2سال پیش که رفته بودیم خونه شون برا تسلیت فوت بابای زنداییم، یهو پسرداییم (19سالش بود) شروع کرد به چرت و پرت گفتن. هرچی از دهنش در اومد به مامانم گفت. اینکه کل فامیل حرفش به دهن شماس، مامانمو اینقد اذیت نکنین، اسم فامیلمو عوض میکنم که دیگه از شماها نباشم... یعنی دکتر دوست داشتم همه اینا خواب باشه
جقله بچه اشک مامانمو درآورد. تو طول سخنرانیاش زنداییمو مادربزرگش عین مجسمه نشسته بودن هیچی نگفتن. به معنای واقعی کلمه دلمونو شکوند.
مامان گذاشت به حساب جوونیش.غرور بیجای جوونیش... هرازگاهی با زنداییم با sms جویای حال بود. بعد پسرداییم با sms از مامان عذرخواهی کرد. بعد اون هرازگاهی میومد خونه مون ولی زنداییم نه.
شهریور امسال پسرداییم رفت قبرس. مامان اینا هم رفتن بدرقه اش. بعدش مامان 1بار براش ایمیل زد ولی جواب نداد.
حالا 1هفته است اومده ایران خبر نداده. مامان از طریق یکی دیگه باخبر شده میخواد بره دیدنش.
دکتر این رفتارا چه معنیی میده؟ آدم باید تا کی خودشو کوچیک کنه...
به مامان میگیم آخه چرا میخواین برین!!! بابا اینا دیگه نمیخوان با ما ارتباط داشته باشن.
قلبم درد میگیره وقتی میبینم مامان بخاطر برادرزاده ش اینقدر خودشو کوچیک میکنه ولی دریغ از 1ذره فهم و شعور
دکتر شیری مثل همیشه نیازمند راهنماییتونم.
مامان کار درستی میکنه؟ چیکار باید بکنه؟
=====================
دکتر شیری :احتمالا دلایلی مادر دارند که شما بی خبرید
اما درباره رابطه خودتون میتونید به پسر داییه تذکر بدهید که حدش را نگه دارد و سوءاستفاده نکنه
لینک اصلی
سلام آقای دکتر
سوالی دارم از حضورتون. ممنون میشم پاسخ بدهید.
آقایی بعد چند ماه آشنایی تصمیم گرفتن بیان برای خاستگاری منزل ما. تاریخ خاستگاری رو باهم و جدا جدا با خانواده ها هماهنگ کردیم که همه موافق بودن. تلفن منزل ما رو گرفتن و قرار شد مادر ایشون با مادر من تماس بگیرن که قرار رو نهایی و عملا رسمی کنن. قرار ما برای فرداست(پنجشنبه). ولی هنوز تماس نگرفتن. بنظرتون اگه زنگ زدن مادر من باید چه برخوردی بکنن؟
=====================
دکتر شیری :لازم نیست با ساطور بزنیم تو مخش...اتفاقات زندگی همه اطرافیانمان ساده نیست و گاهی پیچیده میشه...صبر کنید ببینید کی اند؟ چی اند؟
لینک اصلی
یه واسطه تماس گرفتن منزل ما برای امر خیر.
(زهرای 28 ساله برای یه آقا پسره سی و چند ساله)
واسطه بعد از پرسیدن سن من گفتن که: سن دخترتون زیاده !
نمیدونم واقعا این خواست آقا پسرهاست که دختر هیجده ساله بگیرن یا تصمیم خانواده.
چی میشه گفت واقعا؟؟؟
=====================
دکتر شیری :دیگه خیلی ساده اندیشیه که تنها با ملاک سن، دختر را ندیده و نشنیده بذاره یکی کنار
لینک اصلی
استاد همیشه میگین دخترا زنگ تفریح پسرها هستن
چرااااااااااااااااااااااااا؟
=====================
دکتر شیری :میترا
همیشه نیست این نظر من
برعکسش هم زیاده ولی واقعیت اینه که دخترها در رابطه ممکنه ضرر بزرگتری متحمل بشوند زیرا دختر باید زود ازدواج بکنه، پسر 38 سالش هم بشه باز وقتی میخواد زن بگیره به دید خانواده ها خیلی دیر نیست ( فوقش بچه شون تو مدرسه یگه به ارواح خاک بابام مشقام را نوشتم خانوم !!!! ) اما دختر ولی از 30 میگذره ، تو ایران همینی رخ میده که همه مون میبینیم دیگه! انگاری مردم میخوان بربری بخرن که باید تازه تازه بگیرن و ونهایی که اون کنار دستش هستند را هیچ کی نمیخره مگه اینکه مجبور باشه
البته باز من اعتمادم به هوش و ذکاوت دخترها و پسرهای سنین بالای 30 خیلیه و بارها این بچه ها را کمک کرده ام ازدواجهای خوب داشته باشند ولی این هوشمندی قابل تعمیم نیست
لینک اصلی
سلام
بازهم خیلی با حوصله و دقیق جواب دادید.
یک سوال؟
چرا خانم ها به راحتی آقایون دل نمی کنند از این رابطه ها؟؟ حتی وقتی که می دونن طرف مناسبشون نیست
=====================
دکتر شیری :چسبندگی عاطفی مرد و زن نداره منتها چون زنان میان میگن و کامنت میذارن و...فکر میکنید زنها بیشتر چسبندگی دارند
لینک اصلی
سلام آقای دکتر اول از همه از کامنت های دوستان فهمیدم فردا تولدتون هست
" تولدتان مبارک همیشه خوب و خوش باشین "
من از نوشته های شما این برداشت و کردم که دختری که تا 30 سالگی ازدواج نکرده برای ازدواج دیر کرده. در نتیجه منی که سنم 33 سال هست واقعا بعضی وقتها اعتماد به نفسم و از دست می دم
=====================
دکتر شیری :دختر تحصیل کرده در ایران به نظرم از 7-28 باید جدی به ازدواج فکر کنه و قطعا 33 سالگی دیر دیگه داره میشه اما کافیست از یک خانم 40 ساله مجرد بپرسی تا بهت بگه چقدر 33 سالگی سن عالی بوده برای ازدواجش و او دفت نکرده و نشسته حسرتهای بی خود خوردن و فرصت را حروم کردن
لینک اصلی
آقای دکتر شما میگید "دختر تحصیل کرده در ایران به نظرم از 7-28 باید جدی به ازدواج فکر کنه". خوب من حتی از 26 سالگی به این قضیه فکر میکردم. اما چه میشود کرد وقتی موردی که حس کنم مناسب همیم پیدا نمیشود؟ وقتی مورد جدی وجود ندارد چطور میشود جدی به قضیه فکر کرد؟
=====================
دکتر شیری :بقیه زندگی هم همینه سمانه جان! ما که نمیگیم به هر قیمتی باید رفت و ازدواج کرد منتها بچه های ما شلاق "کامل باش" را از درون میخوردند و میخواهند یه نفری پیدا کنند که یه مقدار هم دهن پر کن باشه و چشم در آر و واقعش اینه که تو ازدواج اینها خیلی مهم نیست! مثل دوربین خریدنه که فروشنده هزار تا قابلیت قلمبه سلمبه از دوربین برای تحت اثیر قرار دادن ما میگه که هیچ کدومش تا ابد بدرد ما نمیخوره
تو ازدواج خوب مقبولیت فیزیک باشه، مطلوبیت اخلاقی باشه یعنی بشه با طرف حرف زد و خندید و گریست و خانواده ها شباهتهایی داشته باشند ، و در مجموع بشه سکان زندگی را دستش داد ، بقیه اش دیگه امکانات اون دوربینه است ! نداشت هم مهم نیست خیلی
تو این بحث دیگه مهندس است یا پرستار واقعا سلیقه ایه و به سبک زدگی بر میگرده و دیگه در حد خوشبختی و بدبختی موثر نیست
لینک اصلی
- ۹۴/۰۵/۰۹