سوال های ما و جواب های دکتر شیری

صد و چهلمین سری سوال های ما و جواب های دکتر شیری

اقای دکتر من یه مطلبی خیلی ازارم میدم من دانشجوی فوق لیسانس برقم با چهره ام مشکل ندارم اما یکم با هیکل مشکل دارم قدم 170 و زیاد توانایی فیزیکی ندارم همین یه مقدار من را مضطرب میکنه چند وقت پیش با یکی از دانشجوها حرفم شد کار به دعوا کشید تا اومدم خودم را جمع کنم عینکم را بذارم کنار بد جور دکتر کتک خوردم این شده دکتر برای من ( با صداقت بیرحمانه) عقده همیشه میگم چون توانایی دفاع فیریکی ندارم لیاقت ازدواج ندارم اصلا میگم لیاقت هیچ چیز را ندارم یه بخشی زیادی هم استرس دعوا و نگاه اجتماعی باروانشناس دانشگاه صحبت میکردم میگفت بیشترش بر میگرده به اظطراب اجتماعی یه سری تمرین بهم داد اما من را این مساله خنده دار از نظر بقیه بدجور گیر کشیده من را بردرانه را راهنمایی بفرمایید. عیدتون هم مبارک.

=====================

محمد عزیزم
ما چه برای گذران زندگیمان ، چه ازدواج به توان ابراز فیزیکی احتیاج داریم
مردان با جنگیدن فیزیکی fight چیزی را تجربه میکنند از جنس هویت identity
که میراث تاریخمان است. البته تیپهای شخصیتی مختلف ، میزانی که فضا میدهند برای این ابراز وجود فیزیکی متفاوت است اما من نیز با شما موافقم که انرژی روانی مستتر در پشت دعوا و رابطه جنسی شبیه به هم است( آرکتایپ آرس)
شما تمرین ورزشی بدنسازی منظم بکنید ، خیلی راحت تر خواهید توانست به بحث ازدواج برسید
از سویی سرخوردگی ناشی از اون کتک خوردن برطرف نمیشود مگر با تجربه دوباره چنان موقعیتی و این بار معطل نکردن و درگیر شدن( منتها درگیر شدن غیر احمقانه ! نمیگم بری با یه غول تشن رودرروی فیزیکی بشی)

لینک اصلی

دکتر من به برکت وجود مامان و بابا جنس اصیل دینداری رو درک کرده بودم و بحران من و پی بردن به فقدان موضوعی به اسم اسلام و پیامبر توی محیط اطرافم وقتی بود که وارد دانشگاه ... شدم اون دانشگاه به اسلام چیزی رو به خورد بچه ها میداد که همه ی بچه ها رو از اسلام و مسلمون زده میکرد اون چهار سال درسی که من توی دوره ی کارشناسی ام خوندم از تلخ ترین روزهای زندگی من بود من به چشم میدیدم که فلان نقاشِ به نام که همه به اسلام نقاش جهان اسلام میشناسنش چه رفتار سلطه گرانه و هرزه ای داره با اسم اسلام میکنه از طرف دیگه بچه های کلاس که رفتارهای از رییس تا استاد دانشگاه از دین زده اشون کرده بود همه گی تا دو سال اول گارد گرفته بودند در برابر من و تمام دق و دلیشونو سر من خالی میکردند چون فکر میکردند اگر من مسلمونم و شرعیاتم رو حفظ میکنم حتما مثل عوامل مسلمان دانشگاهم... دلم برای خودم و برای همکلاسی هام میسوخت بعد از دو سال توی اون کلاس بچه ها رابطه ی عمیقی باهام پیدا کردند ولی من تا دلتون بخواد از آدمهای مسلمون نما زده شده بودم. دکتر من این خلا و فقدان رو توی بطن جامعه ی خودم احساس کردم اونم توی سن 18 سالگی که دردش تا الان باهام همراهه اما با خودم تصمیم گرفتم به اندازه ی خودم یک نفر، آیینه ی شفافی باشم که این خرافه ها رو منعکس نکنم

=====================

امروز مسلمان بودن آگاه و بی خرافه چقدر سخت است زیرا از دو طرف میخوری هم مومنین دو آتشه هم روشنفکران از سن پطرزبورغ برگشته !

لینک اصلی

=====================

=====================

=====================

=====================

=====================

=====================

=====================

=====================