14
چهاردهمین سری سوال های ما و جواب های دکتر شیری
خیلی وقت هست که شروع کردم به خوندن وبلاگ شما و زیر و رو کردن آرشیو این وب لاگ _ سایت .
کم و بیش زیبا هستند نوشته های این وب لاگ _ سایت
چند وقت پیش توی همین زیر و زبر کردن های آرشیوی یک شعر ( به گمانم از خود شما ) با مضمون تحسین یک مرد از همسرش و احساس دریغی که بعد از مرگ ، مرد دیگه نمی تونه از زیبایی زن برای کودکانش بگه ، بود .
اون موقع نمی شد شعر رو جایی بنویسم و الان که آرایش این وب لاگ _ سایت عوض شده دیگه نمی تونم اون شعر رو پیدا کنم ، ممنون میشم اگه این شعر رو برایم ارسال کنید یا این که آدرس این شعر رو در وب لاگ _سایت تون رو به من بدید .
ممنون و
خداحافظ
=====================
دکتر شیری :
فکر کنم منظرتون این نوشته ما بوده که تقدیمتان :http://www.doctorshiri.com/weblog/archives/001489.php
+
سلام
آدرسی که برایم نوشته بودید همانی که می خواستم نبود .
ولی چون همان وبلاگ آشنای خودتان را معرفی کرده بودید ، توانستم بگردم و شعر مورد نظرم را پیدا کنم ؛ از کمکتان ممنون .
در ضمن گمان کنم این شعر را خودتان هم فراموش کرده باشید ، پس لطفا اولین پست دی ماه سال هشتاد و نه تان را بخوانید ؛ یادآوری قشنگی است
سلام .خسته نباشید.میشه لطف کنید و چند تا کتب انگیزشی که گفتید میتونه درطوفانها کمک کنه معرفی کنید.تشکر
=====================
دکتر شیری :
استادان گرجیف
مرد مرد
سلام آقای دکتر
ازینکه وجودتون ، صحبتاتون ، کلاسهاتون و راهنماییاتون باعث تسکین و آرامش خیلیها می شه ، بی نهایت سپاسگزارم.
آقای دکتر ۳۲ سالمه، مدرک کارشناسی ارشد دارم و هنوز نتونستم ازدواج کنم ،
متأسفانه پدر و مادرم در سن ۶۰ سالگی ازهم طلاق عاطفی گرفته اند و پدرم
تنها هزینه ء کرایه خانه ما رو تأمین میکنه و به علت مشکلات مالی و حتی
گاهی وانمود کردن به داشتن مشکل مالی ! از قبول کردن سایر هزینه ها سر باز
می زنه ، ۳ سالی هست که تمامی هزینه های زندگی دو نفره خودم و مادرم رو
تقبل کردم ، خب با توجه به هزینه های سرسام آور این روزها و گرانی وحشتناک
متأسفانه حقوق من امکان پس انداز رو به من نمی ده ، با اینکه ظاهر خوبی
دارم همیشه باید در مقابل علامت سؤالهای دیگران که تو واقعاً چرا تا حالا
موندی و ازدواج نکردی، بهانه های نبودن مورد مناسب و … رو بیارم …
این
وسط متأسفانه حتی نزدیکترین اعضای فامیل که خاله ام هستند اگر مورد مناسبی
از کانال خونوادگیشون پیدا بشه و بخوان از طریق اونها به من نزدیک بشن و
خواستگاری کنن ، در کمال تعجب با خونواده متقاضی قطع رابطه می کنن و عملاً
موضوع رو منتفی اعلام می کنن( این قضیه ۳ بار اتفاق افتاده ) که مبادا این
وسط ازدواجی با موقعیت بهتر به نسبت دختراشون پیش بیاد !
در بین
دوستانی هم که ازدواجهای خوبی داشتن ، آشنایی از بین دوستان شوهر و یا
خانواده همسر که شرایط ازدواج داشته باشه ، کسی پیدا نمی شه…
از
عنوان کردن این موضوع به خواستگار واهمه دارم چون یکبار این موضوع باعث
فروپاشی اون رابطه و ازدواج شد و علیرغم تمایل و علاقه ای که در رابطه نشان
می دادند خیلی راحت عنوان اینکه مجبورم هزینه های زندگی رو تأمین کنم همه
چیز رو به انتها رسوند.
آقای دکتر من تاوان بی مسوولیتی پدرم رو دارم پس میدم یا خطاهای ارتباطی خودم رو؟
باور کنین دیگه بریدم و نمیدونم چه باید بکنم ؟>
از یه طرف حرف و حدیث اطرافیان که چرا ازدواج نمی کنی و هیچکس از واقعیت
زندگی ما خبر نداره و از طرفی هزینه های زندگی که امکان هیچگونه پس اندازی
رو برای ازدواج به من نمیده ، من در کدام چاه باید فریادم رو نعره بکشم؟!!
=====================
دکتر شیری :
من واقعا با سلسله اطلاعاتی که در نامه تون داده اید گیج شدم و نفهمیدم دقیقا سوال شما چیست ! ای میل بزنید بهتر است
+
سلام آقای دکتر
ازینکه وجودتون ، صحبتاتون ، کلاسهاتون و راهنماییاتون باعث تسکین و آرامش خیلیها می شه ، بی نهایت سپاسگزارم.
آقای دکتر ۳۲ سالمه، مدرک کارشناسی ارشد دارم و هنوز نتونستم ازدواج کنم ،
متأسفانه پدر و مادرم در سن ۶۰ سالگی ازهم طلاق عاطفی گرفته اند و پدرم
تنها هزینه ء کرایه خانه ما رو تأمین میکنه و به علت مشکلات مالی و حتی
گاهی وانمود کردن به داشتن مشکل مالی ! از قبول کردن سایر هزینه ها سر باز
می زنه ، ۳ سالی هست که تمامی هزینه های زندگی دو نفره خودم و مادرم رو
تقبل کردم ، خب با توجه به هزینه های سرسام آور این روزها و گرانی وحشتناک
متأسفانه حقوق من امکان پس انداز رو به من نمی ده ، با اینکه ظاهر خوبی
دارم همیشه باید در مقابل علامت سؤالهای دیگران که تو واقعاً چرا تا حالا
موندی و ازدواج نکردی، بهانه های نبودن مورد مناسب و … رو بیارم …
این
وسط متأسفانه حتی نزدیکترین اعضای فامیل که خاله ام هستند اگر مورد مناسبی
از کانال خونوادگیشون پیدا بشه و بخوان از طریق اونها به من نزدیک بشن و
خواستگاری کنن ، در کمال تعجب با خونواده متقاضی قطع رابطه می کنن و عملاً
موضوع رو منتفی اعلام می کنن( این قضیه ۳ بار اتفاق افتاده ) که مبادا این
وسط ازدواجی با موقعیت بهتر به نسبت دختراشون پیش بیاد !
در بین
دوستانی هم که ازدواجهای خوبی داشتن ، آشنایی از بین دوستان شوهر و یا
خانواده همسر که شرایط ازدواج داشته باشه ، کسی پیدا نمی شه…
از
عنوان کردن این موضوع به خواستگار واهمه دارم چون یکبار این موضوع باعث
فروپاشی اون رابطه و ازدواج شد و علیرغم تمایل و علاقه ای که در رابطه نشان
می دادند خیلی راحت عنوان اینکه مجبورم هزینه های زندگی رو تأمین کنم همه
چیز رو به انتها رسوند.
آقای دکتر من تاوان بی مسوولیتی پدرم رو دارم پس میدم یا خطاهای ارتباطی خودم رو؟
باور کنین دیگه بریدم و نمیدونم چه باید بکنم ؟>
از یه طرف حرف و حدیث اطرافیان که چرا ازدواج نمی کنی و هیچکس از واقعیت
زندگی ما خبر نداره و از طرفی هزینه های زندگی که امکان هیچگونه پس اندازی
رو برای ازدواج به من نمیده ، من در کدام چاه باید فریادم رو نعره بکشم؟!!
=====================
دکتر شیری :
من متوجه نمیشم میگه شما پسر هستید از مشکل مالی اینقدر می هراسید؟؟؟؟ بهشی از مسائل مالی میتونه بترسونه شما را ولی همین و بس
سلام جناب دکتر
معتقدم به اینکه اگه کسی با این امید که طرفمو تغییرش
میدم یاخودم تغییر می کنم وارد یه رابطه بشه هم به خودش ظلم کرده و هم به
طرف مقابل و جز اتلاف کردن وقت و زمانش کار دیگه ای از پیش نبرده.
=====================
دکتر شیری :
هر ارتباطی نیاز به مقداری تغییر داره در هر دو طرف
- ۹۳/۰۵/۰۹