49
جمعه, ۷ شهریور ۱۳۹۳، ۰۵:۴۲ ب.ظ
چهل و نهمین سری سوال های ما و جواب های دکتر شیری
من یه زن مطلقه م که تازه ۲۶ سالم شده ازدواج سابقم رو بعد از سه سال تموم کردم چون انتخابم مملو از اشتباه بود بعد از طلاق با آقایی آشنا شدم که ایشون هم مثل من یه تجربه ی نا موفق داشتن و طلاق گرفتن ,ایشون خیلی مهربون و از هر لحاظ که فکرشو بکنید ایده آل من هستن,از نظر اخلاق,منش,قیافه شغل,فرهنگ , موقعیت اجتماعی و همه چی…
من دو ساله با این آقا دوست هستم ایشون از ابتدای رابطه به من گفتن که نمیخوان ازدواج کنن چون واقعا از ازدواج ترسیدن و شکست بدی داشتن,به تظرم الان طعم زندگی مجردی رو هم چشیدن و سخت میتونن به ازدواج فکر کنن,این اقا هم مطمینم که واقعا منو دوست دارن و به من وابسته ن من هم هیچ جوره نمیتونم ازشون بگذرم در ضمن ایشون ۳۳ ساله هستن اما از حرفاشون برداشتم اینه که مدام دارن منو توی فکر خودشون سبک سنگین میکنن,به کوچکترین واکنشها و فتارهای من توجه نشون میدن و گاهی سرش بحث ومیکنن و میگن که همین رفتارات منو میترسونه و خیلی موارد دیگه,اما زیادی هم حساس شدن انگار برای قانع کردن خودشون برای ازدواج نکردن دنبال دلیل میگردن,البته منم گاهی رفتارهای اشتباهی دارم حالا سوال من اینه از شما خواهشا منو راهنمایی کنید :
۱٫من این آقا را با قلبم و عقلم انتخاب کردم و حقیقتا نمیتونم هیچ جوره ازش بگذرم,چیکار کنم که این آقا به سمت ازدواج متمایل بشن؟
۲٫با توجه به موقعیت من که یه بار هم ازدواج کردم میترسم و با خودم میگم اگه بالاخره نخواد این آقا ازدواج کنه منم سنم میره بالا و مطلقه هم که هستم و دیگه فرصتهای خوبی برای ازدواج نخواهم داشت باید چیکار کنم واقعا؟این آقا از هر نظر ایده آل منه و با همه ی وجود دوسش دارم چیکار کنم؟!!!
=====================
دکتر شیری :یلدای گرامی
سنتون طوریه که نگرانی مجرد بودنان زیاد نمیتونه باشه ولی بنا نیست اینقدری صبر کنید تا یک مرد ۳۳ ساله بخواد خودش را پیدا کنه
ما میگیم از نیازتون به ثبات و پیش بینی پذیر بودن رابطه صحبت کنید و اگر فرقی نکرد و ایشون همچنان در پی بهانه بود که باهاتون ازدواج نکنه ولی رابطه داشته باشه ، هوشمندانه رفتار کنید و موقعیتهای خوب ازدواجتون را از دست ندهید
لینک اصلی
آقای دکتر کتابهای سارتر رو توصیه می کنید ؟ کسی بهم گفت طرفشون نرو “ذهن داغون کنه” !
=====================
دکتر شیری :چه عرض کنم زهرا خانم؟ اینقر اشراف نظر دادن ندارم
لینک اصلی
سلام استاد ،من دارای مدرک کارشناسی ادیان و عرفانم،و ۱۰ سال از گرفتن مدرکم می گذره ،خیلی به رشته ی روان شناسی علاقه دارم،سوالی که از شما دارم این که ،من برای شرکت تو این رشته باید برای کارشناسی شرکت کنم یا کارشناسی ارشد؟در ضمن چون مدت زیادی از درس خوندن فاصله داشتم اعتماد به نفس کافی در این زمینه رو ندارم،و خیلی می ترسم از این که قبول نشم،از طرفی هم تحصیل تو این رشته یکی از آرزوهامه،لطفا راهنمایی بفرمایید،با تشکر
=====================
دکتر شیری :ارشد شرکت میکنید و واحدهای پیش نیاز را میگذرونید در حین گذراندن ارشد
من توصیه میکنم قبلش یه سری به یک کلاس دانشگاهی روانشناسی بزنید ببینید واقعا انتظارتون از این رشته برآورده میشه
لینک اصلی
من بعد از زایمان دومم نتونستم لاغر بشم یعنی شدم ولی باز برگشت الان اصلا اعتماد به نفس ندارم حتی یه ابسیلون از خجالتم سعی میکنم توی مراسمها ظاهر نشم چون نمیتونم لباسهای شیک بپوشم هر دفعه یه بهانه ای میارم و در میرم
=====================
دکتر شیری :زندگی را تو طوری تعریف میکنی که برای لاغرها خوب باشه...وگرنه اینهمه چاق خشوبخت دارن لذت میبرند و میروند و می آیند و مهمانی و....
سعی من متناسب بشی دوباره ولی نه با عزلت جگیری و افسردیگ بلکه با پویایی و حضور در جمعهای خوب
لینک اصلی
سلام
خیلی برام جالبه با اینکه کلی دغدغه و کار دارید اما بازم وقت میکنید که سینما برید. من 15 واحد برمیدارم توش میمونم
راستی ببخشید " انتلکتوئل" یعنی چی؟
کاریکاتور جالبی بود. کارای آقای حسین پور اکثرا معرکه اس
=====================
دکتر شیری :روشنفکرنمایی
لینک اصلی
نماز روزه هاتون قبول دکتر عزیز
برای بهتر شناختن خودمون میشه کتابی معرفی کنید؟
=====================
دکتر شیری :چگونه شخصیت سالمتر بیابیم/ وین دایر
لینک اصلی
با سلام خدمت دکتر شیری عزیز
دکتر من چند سوال داشتم میدونم شاید جای سئالات اینجا نباشد ولی چه کنم که احتیاج به راهنمایی دارم
اول این کهمن بعد از ازدواجم که الان حدود یک ماه و اندی نامزد شدم رابطه خانوادگیم به هم خورده با پدرم که همیشه دوست و یار غم خوارو تنهایی هایم بود الان سر هر چیز بی خودی بهانه میگیرد نمیدانم چه کار کنم قبلا هم گفته بودم همه ترسم از این بود که نتونم از خانواده جدا شوم و الان میبینم که وابستگی من به خانواده خیلی زیاد است و شاید این وابستگی بیش از حد باعث شده که الان بین پدرم ومن فاصله افتاده که منجر به بهانه می شود
دوم این که در ضمینه مسایل زنا شویی در دوران نامزدی اطلاعاتی میخواستم از قبیل کتاب یا مقاله معرفی کنید
=====================
دکتر شیری :پدر زمان لازم دارند تا تطابق پیدا کنند با نقش جدید شما
شما هم لازمه مراقب باشی چون نامزد کرده ای ، خیلی رفتارهات با قبلت بی ربط نشه
لینک اصلی
سلام استاد
شما راجع به کتابای دکتر اروین یالوم چه نظری دارید؟ توصیه می کنید بخونیم؟
=====================
دکتر شیری :من کتابهای ایشون را دوست دارم و خودم با " نیچه گریست" آغاز کردم. مکتب اگزیستانسیالیستی این دسته ار درمانگران بسیار به دل مینشیند. شخصا تجربه ای که ازشون دارم در مدرسه REGENT PARK لندن دیدمشون...دوره های دو ساله خیلی خوبی برگزار میکردند و محفلشون خیلی خوب بود
لینک اصلی
سلام خدمت آقای دکتر
من یه سوالی داشتم که به این پست ربطی نداره.
من از دوران کودکی کابوس می بینم خواب می بینم یک مرد دنبالم هست و من در حال فرار هستم.به هر کسی هم مراجعه کردم از اتفاقی در دوران کودکی صحبت کرد که برای من نیافتاده.و حتی در زمان بیداری وقتی به یاد می آورم شدیدا مضطرب می شوم چون خیلی واقعی هستند.مدرسه ای که دوران دبستان را در آن می گذرانئم هم در خوابهایم هست و در بیداری چند قدم که به آن دبستان نزدیک می شوم مضطرب می شوم و نمی توانم وارد آن شوم آنقدر می ترسم که احساس می کنم هر لحظه ممکن است بمیرم و مجبورم روی زمین بنشینم.البته رانپزشکی که بهشون مراجعه کردم گفتن حاظر هستند با من به آنجا بیایند اما دوست نداشتم من را در آن شرایط ببینند.میشه لطفا حتی یک راهنمایی کوچک بکنید که این اتفاق چرا می افتد.چون ممطمئنم هیچ مسئله ی ناخوشایند رخ نداده است.خیلی خیلی ممنونم از شما
=====================
دکتر شیری :ملیکای گرامی
جان سنفورد در کتاب یار پنهان اشاره دارد به اینکه دیدن خوابهایی از این دست ربطی به تجربه بیرونی شما ندارد و میتواند ظهور بخش مردانه درون خود شما در خوابهایتان باشد. مثلا انرژی مردانه شما ممکن است در زندگیتان اختلال ایجاد کرده باشد( زیادی جدی و هدفمند بودن مخرب ) یا حتی نبود این انرژی به شکل فعال در زندگیتان خطرناک باشد
لینک اصلی
نمیدونم چرا من اینقدنفسم سبکه....
کار بخش تموم شده بود، رفتم اورژانس، یه خانوم70 ساله با CVA و فلج نیمه راست و عدم تکلم، ...داشتم معاینه ش میکردم، که یهو حمله دیس پنه و سیانوز و ... خیلی ترسیدم فقط تونستم به رزیدنتمون بگم... اونم 10 دقیقه طول کشید تا بیاد
برگشتم، یه attack دیگه جلوی چشم خودم اتفاق افتاد...
دوباره سکته کرد
من حتی به ذهنم نرسید که باید اکسیژن بذارم واسش، خوب شد پرستار ا.مد، اکسیژن گذاشت..
بیهوشی ها اومدن اینتوبه کردنT، آمبو زد، شکمش باد کرد... وای ی ی ی !!داخل معده شده بود...
خیلی از دست خودم عصبانی م، من باید واسش اکسیژن میذاشتم...باااااااااااییییییییییید..........اما اگرم میخاستم، یقینا جاشو پیدا نمیکردم..
وای خدا بیشتر از 5 دقیقه بی اکسیژن موند، تقصیر من بود
تا من یاد بگیرم توی شرایط اورژانس چی کنم،.........!!!
=====================
دکتر شیری :بشین سریال Gray's Anatomy را ببین که خیلی بدرد بخوره
لینک اصلی
- ۹۳/۰۶/۰۷