سوال های ما و جواب های دکتر شیری

آرشیو سوالات پرسیده شده در کامنت های سایت و وبلاگ دکتر شیری

سوال های ما و جواب های دکتر شیری

آرشیو سوالات پرسیده شده در کامنت های سایت و وبلاگ دکتر شیری

سوال های ما و جواب های دکتر شیری

تقدیـــــــم به دکتر شیری عزیز

طبقه بندی موضوعی
Google

در اين وبلاگ
در كل اينترنت
وبلاگ-کد جستجوی گوگل
نویسندگان
پیوندهای روزانه

51

جمعه, ۷ شهریور ۱۳۹۳، ۰۷:۱۲ ب.ظ

پنجاه و یکمین سری سوال های ما و جواب های دکتر شیری



سلام استاد
چند وقتی هست میخوام یه سوال ازتون بپرسم حتی روم نمیشه بپرسم اگر صلاح دونستید جواب بدید
قضیه من برعکس آقای عاشق که توی نظرات اومده هستش من پسری را دوست دارم که توی دانشگاه با هم هم رشته ای بودیم وبرخی واحد ها رو با هم داشتیم ولی ارتباطی با هم نداشتیم ودورا دور ایشون را میدیدم وقتی دانشگاه تموم شد فکر میکردم دیگه ایشون را نمیبینم ولی بازم از بازی روزگارهمدیگرو توی سالن مطالعه یه فرهنگسرا اتفاقی میبینیم . خیلی پسر خوبیه یعنی ظاهرا من غیر از خوبی ازش چیزی ندیدم خیلی مودبه البته وقتی با دیگران صحبت میکنه چند بار شنیدم مودبانه صحبت میکنه... ظاهر چهره اش خیلی خیلی معمولیه ولی به نظر من خوبه یعنی خوبیش باعث شده من زیاد به چهره اش توجه نکنم ...متوجه نگاه های ایشون هم میشم وحتی گاهی اوقات با دوستاش هم هست متوجه این نگاه میشم حواسش خیلی جمع رفت وآمد منه اینو از طرز برخوردش متوجه میشم وقتی میخوام برم خونه اونم همون زمان میاد بیرون سالن مطالعه ...ولی فقط بسنده میشه به نگاه!!!استاد دچار تشویش شدم گاهی فکر میکنم شاید من اشتباه میکنم شاید همه اینا اتفاقی باشه استاد نمیدونم باید چی کار کنم از یه طرف هم نمیتونم درس بخونم خیلی فکرم مشغول میشه...بالاخره اگر پیشنهادی باشه باید از سمت ایشون باشه راستش اصلا نمیدونم این احساس علاقه دو طرفه هست یانه؟استاد چه جوری متوجه بشم؟ حداقل اگر بدونم یه طرفه هستش فکرم رازیاد مشغول نکنم .ممنون از جوابتون

=====================

دکتر شیری :
قبل از اینکه بیفتید تو رویابافی ،میشه رفت واقعی باهاش سر صحبت را باز کرد نه سر مسائل مستقیم بلکه مسائل کتابخانه و...اینطوری ترسش هم میریزه
لینک اصلی





سلام
مشکل اساسی فراموش کردن وظیفه انسان در برابر مسائل به خصوص ازدواج هست. وقتی خدای متعال از برقراری رابطه بین دختر و پسر نهی می فرمایند دلیلش اینجا مشخص میشه. ارتباط با نامحرم به هردلیل مه شروع بشه به جاهای احساسی ختم میشه و آدم نمیتونه چیزی رو درست ببینه و بعد ازمدتی کاسه احساس لبریز میشه و نوبت به پر شدن کاسه های دیگر امیال انسانی میرسه. مر مومن که میگی دو سال رابطه داشتی اصلا به این فکر کردی مه 2 سال ارتباط با نا محرم رو چطور میخای تو وجدان خودت ذوب کنی؟؟؟؟؟؟؟ مگر اینکه وجدانتو به بند کشیده باشی. همین امروز کار رو به خدا پسپار و رها کن این ذهنیات بی پایان و به آغوش خدا برگرد. تو تهران اینقد دیگه کارای پوچ تکرار شده که همین تکرار شده مجوز برای انجامشون .
شما هم آقای دکتر د رمورد مسائل دینی کمی محتاط تر باشین و گردن خودتون رو پل عبور افراد دیگر قرار ندین که تو این مساله حق الناسی پیش میاد که نمیتونی جبران کنی . این مسائل رو به متخصصان خودش واگذار کن و برای به راه اومدن کشورمون به خصوص طبقه خواصش دعا کن و روح خودت رو از این دعا بی نصیب نذار

=====================

دکتر شیری :
وقتی پاسخهای ساده به سوالات سخت میدهیم نشانه درک نکردن مسائل است نه قدرت بالای تحلیلی
درباره حق الناس نوشته اید ، ترجیح میدهم به جای دعا کردن برای آینده ، برای الان خودم و مردم کار کنم ( به اندازه سواد ناچیزم در بررسی سولات مردم ) که سر پل صراط مزاحم ترافیک متخصصین دعاگو نشوم
لینک اصلی






سلام آقای دکتر.
قبل از هر چیز یک خسته نباشید حسابی می گم بابت دوره های فشرده ای که در یک ماه اخیر داشتید، اونم با زبان روزه.
در مورد اهمیت خانواده در انتخاب برای ازدواج، من از پاسختون به این آقا و جمله "خانواده مهمه منتها شما بنا نیست کسی را عوض کنی" این طور برداشت کردم که خانواده به اندازه خود طرف (اخلاق، جذابیت ظاهری و...) مهم نیست و در بحث منش و رفتار، ملاک خود اوست و خانواده اش زیاد مهم نیستن. آیا این برداشت من از حرفهای شما صحیحه؟
برای خود من، اخلاق و خانواده طرف، تقریبا به یک اندازه مهمند (خانواده با فاصله کمی بعد از اخلاق قرار داره). چون فکر می کنم جز در موارد خاص، طرف بالاخره تو این خانواده بزرگ شده و بسیاری از ویژگی های اخلاقیش، به خصوص اونایی که در ناخودآگاهش هستند و اتفاقا می تونن مشکل ساز بشن چون ازشون بی خبره، متاثر از خانواده اش هستند. از طرفی، شناخت ما از اخلاق طرف قبل از ازدواج محدوده و یه سری اتفاقات سرنوشت سازی بعد از ازدواج ممکنه رخ بدن که عامل تعیین کننده در اون موقعیت ها، ابعادی از وجود طرفین باشه که پیش از ازدواج پنهان بوده که معمولا مربوط به همون ویژگیهای ناخودآگاه هستن و اغلب پیرو هنجارهای خانوادگی. در این صورت دقت در هنجارهای خانوادگی طرف قبل از ازدواج می تونه خیلی نکات رو برامون روشن کنه که شناخت نسبی ما از خودش، نمی تونه. با این استدلال، من فکر می کنم خانواده هم به اندازه خود فرد مهمه و در طرف مقابلم، این دو تا رو همزمان در نظر می گیرم. یعنی همون طور که اگه کسی اخلاقش برامون ناخوشایند باشه اصلا بهش فکر هم نمی کنیم، در قبال خانواده هم من همین طور هستم و اگه خانواده کسی به نظرم مناسب من نباشه، مثلا تفاوتش با خانواده من زیاد باشه (به خصوص از نظر فرهنگی و اجتماعی) اصلا بهش فکر هم نمی کنم. آیا این استدل ها درستن یا من تا حالا در جهل مرکب (!!) زندگی می کرده ام؟

=====================

دکتر شیری :
خانواده مهمه ولی توی زندگی مشترک اولا اینقدرها حضور ندارند ( برای کسی که تا حدی استقلال روانی پیدا کرده از خانواده اش) ثانیا سر عددش که وسواس نداریم ! یعنی با اینهمه وسواس که نمیشه هیچ کار مهمی کرد تو زندگی
لینک اصلی






بابا چرایه چیزی رو اینقدر گنده اش می کنین من میگم من جنگیدم و شکست خوردم ....
و دیگه هیچ وقت هم نمی جنگم......
چون خانم های این زمانه ارزش جنگیدن ندارن .......
چون اول زنه که باید فداکاری کنه تا ما بهمون ثابت بشه که اون ارزش داره که بریم سراغش یا نه ......
باورت میشه اقا شاهین من تا حالا همه خانم ها رو نه بر اساس ظاهر بلکه براساس اخلاق و اصالت و خانواده تقسیم بنذی میکردمو براشون اونجوری ارزش قایل بودم......
اما الان به یه بن بست رسیدم .......
دروجود اکثر دخترخانمهای الان چیزی جز حسادت .....دروغگویی ......ظاهر بینی ........
بی اخلاقی (غرزدن) نیست ........اگه عقب باشی ازشون میخوان پایین نگهت دارن .....اگه جلوباشی میکشنت عقب ......
خوب باشی احلاقتو به گند میکشن .....بد باشی بدترت میکنن .....
واقعا شرمندم که اینو میگم ......
زنها افت زندگی ماشدن نه هراه و یاور .......

یه داستان بی ریط شدن یه موجود اضضافی که احساسات اذمو هرز میبرن ووقت ادمم تلف میکنن.........
و فقط به فکر خودشونن .........
پدر و مادرشون هم مقصزه که اینجوری بارشون اوردن ......
چون اونها هم خواشتن کم نیارن و حسادت کردن به دیگران .......
هیچ کس و ای نستاده و نجنیگیده که عاقبت ماشده این ..........
فقط و فقط به فکر خودشونن .......
و ما هم باید باهاشون همونجوری که حقشونه رفتار کنیم ........

من برای این ازدواج نمیکنم که خدای نکرده ناپاک وهرزه نشم .........
حداقل تو تنهاییم باور های خودمو دارم ........
پاکی و درستی رو همه ما میتونیم تنشخیص بدیم ........
خب پس ناچار میمونیم راجب ازدواج دید یه لیوان شیرو گاورو در نظر بگیریم......
همین .......
اقای دکتر چرا اینقدر طرف خانم ها رو میگیرین؟
چرا جوونهایی ازجنس من باید قربانی بشن ........
اصلا این جامعه ارزش این همه عمقی که باید بهش نگاه کنیم رو داره ......
اره ؟
من میگم نداره .......همه ما یاد گرفتیم که مشکلی رو بوجود بیاریم تا دیگران حلش کنن ...........

=====================

دکتر شیری :
بازی در نقش قربانی باعث میشود چیزی حل نشود. تجربه اشتباه خود را تعمیم دادن به همه مردهاو زنها باعث فضای متوهم ذهنی میشود. حتما مردان و رزنانی هستند که آفت هستند اما اینگونه جنسیتی دیدن بدی ها و خوبیها یک خطای شناختی بیش نیست
لینک اصلی
+
م ی کار کنم اقای دکتر ..........
همه تو دانشگاهمون قضیه رو میدونن .......
میدونین وقتی وبلگم نشون این خانم دادم
چی کار کرد ؟(برای این که دوستاش هم به من ونیت پاکم شک نکنن حتی به اونها هم نشون دادم .)...

منو ه داداشش معرفی کرد و من رفتم پیشش و اون جلوی اون همه ادم منو کتک زد .......
فقط برای این که از خواهرش خواستگاری کردم .......
اقای دکتر شیری دوست داشتم اون موقع شما میبودین تا بتونین کمکم کنین .....
بخدا نیتم پاک بوده و هست .......
اگه بهم و گفته هام شک دارین وبلاگمو بخونین .......
تازه بعد این قضیه باز هم فراموشش نکردم ......
حتی پیش مدیر گروهمون رفتم که خانمه و هم سن شماست و صادقانه باهاش صحبت کردم .....
حتی مادرم و خواهرم رو فرستادم دانشگاه تا بامدیر گروهمون صحبت کنن و تصمیم بگیرن ......
یه روانشناس بهم گفت تو باید
خودت شوت بزنی و اگه اینکارو دیگران کنن اشتباهه و همیشه وابسته دیگرانی ......
از اونور یه دختر بهم تهمت زد که من ازش خواستگاری کردم....
فکر میکنم خود اون خانم ها اونو مجاب به این کار کردن ....
در صورتی که من روحم هم از این قضیه خبر نداشت .........
اون باز هم ناز کرد و به خواهرم بعد یک سال گفت که من جوابم منفیه ......
اقای دکتر واقعا وقتی کسی این قئر کسی دوس داشته باشه میشه اینجوری باهاش رفتار کرد ......
اقای دکتر شیری من چطوری دوباره میتونم تو محیط تحصیلم که حتمابعدا هم باهاشون همکار میشم سرمو بلند کنم ؟......چرا دخترا ی اینطوری فقط گیر من میان .......اگه تعمیم دادن نقش درست نیست پس واقعا چرا این همه اتفاق بد داره دورو بر من میفته .....قبول ندارین که یه چیزی دورو بر ما تکون خورده ؟
یعنی تو جامعه ما ..........من ادم بدی نبودم اما راهم گم کردم .....راهنماییم کنین اقای دکتر چی کار کنم ؟...اگه دنبال دوستی برم اشتباهه ؟من فکر میکنم نظر بقیه هم اکثرا شبیه نظره منه که واقعا کسی ارزش جنگیدن رو نداره ...یعنی ما اشتباهی عاشق میشیم ....اشتباهی زندگی میکنیم ...دردجامعه ما چیه اقای دکتر ؟

=====================

دکتر شیری :
مشکل شما اینه که خیلی مرد نرمی شده ای...انگار انرژی مردانه ات، کله شقی ات گم شده رفته...اینطوری دختر بدش میاد...ابراز احساساتتون مثل دخترها شده...تازه اونم نه دختر نورمال! ببین همش داری ضنجه موره میکنی
لینک اصلی





سلام آقای دکتر
اگه پسری محل کارش خارج از تهران باشه و گاهی شبا اوجا بمونه و یحتمل بعد از ازدواج هم گاهی شبا نتونه تهران بیاد این مسئله چقدر در انتخاب برای ازدواج مهمه؟؟
و اینکه آدمای خسیس رو از کجا بشناسیم؟
مرسی

=====================

دکتر شیری :
به نظرم خیلی از پسرها شرایطشون اینطوریه و مهم نیست اگر بقیه کارها درست باشد
برای شناخت آدم خسیس باید باهاش معاشرت کرد، نمیتونه خودش را نشان ندهد
لینک اصلی





آقای دکتر لطفا یه کتاب خوب به من معرفی میکنین لطفا که راجع به یونگ بیشتر بخونم و بیشتر بدونم؟
یه کتاب دیگه هم که مرتبط به روانپزشکی باشه بگین که توی این 2 هفته بیکاری بتونم بخونم
ممنونم

=====================

دکتر شیری :
نشر دانژه کتاب مقدماتی خوبی در این باره داره
کتاب روانپزشکی خوب نیز به نظرم همچنان درسنامه آکسفورد خوندنیه
psychiatry secret هم خیلی عالیه
لینک اصلی


نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی