سوال های ما و جواب های دکتر شیری

هشتاد و هفتمین سری سوال های ما و جواب های دکتر شیری

سلام آقای دکتر
سئوالی داشتم می دونم شاید اینجا جای پرسیدنش نیست اما اگر براتون امکان داره لطفا پاسخی به من بدبد.من از پدر و مادرم متنفرم و فقط یک برادر کوچکتر هم دارم که او هم همین احساس رو داره.من فقط به فکر انتقام گرفتن هستم و فقط به زمانی فکر می کنم که قدرت انتقام رو پیدا کنم حتی برادرم رو هم جدیدا به اینکار تشویق می کنم تمام بدی هایی که به من کردن رو یادداشت کردم و همیشه از خدا می خوام من رو از این تصمیم منصرف نکنه دوست دارم کاری کنم که به پاهام بیافتن و التماس کنن که اونها رو ببخشم.اما این کینه و نفرت داره خودم رو عذاب میده احساس می کنم یه بار سنگینی رو دوشم هست احساس گناه می کنم خودم دارم زجر می کشم.می دونم خیلی بد هستم می دونم بی عاطفه و نا لایق هستم می دونم نفرت انگیزم اما به خدا دلم خیلی شکسته.نمی دونم چیکار کنم دارم افسرده میشم.لطفا اگر ممکنه من رو راهنمایی کنید. ممنون از بودنتون

=====================

کتاب عصبانیت زمانه ما را از هورنای حوصله داشتید نگاهی بیندازید...روانکاوی بهتون خیلی کمک میکنه

لینک اصلی

سلام دکتر واقعا خسته نباشید از این اتفاقای جالبی که براتون پیش میاد
راستی دکتر آخر موفق شدم برنامه ی بازهم زندگی رو ببینم ممنون که گفتید.
دکتر شما کتاب "راز" و خوندید چند درصد فکر مکنید تفکر نویسنده اش درسته؟؟؟
یعنی اصلا نباید به قضا و قدر اعتقاد داشته باشیم؟؟
دکتر چرا اغلب افراد کارایی که انجام میدن برای جلب توجه ی مردمه یا برای اینکه آبروشون نره یه سری کارا رو انجام نمیدن؟؟
ممنون از اینکه وقت باارزشتون و در اختیار ما میزارید.

=====================

قانون جذب بخشی از حقیقت است و تو این برنامه راز خیلی بهش تکیه میشه...مقداریش وهمه دیگه

لینک اصلی

دور و اطرافم رو که نگاه می کنم به همه چیز رسیدم. تلاش کردم و رسیدم البته. چیزایی که یه روز هدف و آرزوم بود. اما خیلی عجیبه برام انگار یهو یه آدم دیگه شدم. همه اش با خودم فکر می کنم که چی؟ احساس می کنم زندگی من هم تموم میشه و هیچ فرقی ندارم با کسی که به هیچی نرسیده. پس مفهوم این همه تلاش چی میشه؟

=====================

بالاخره وقتشه برید تو خودتون...نیمه ای از زندگی را دارید تجربه میکنید که پس از رسیدن ها ، آغاز میشود

لینک اصلی

آقای دکتر ممنون بابت این پستتون.
آقای دکتر کتابی در زمینه توانگری لطف میکنید معرفی کنین؟

=====================

یک ذهن کاملا جدید دانیل پینک

لینک اصلی

ممنونم از تجربتون که به اشتراک میذارید.
دکتر از سفرنامه نمیذارید دیگه؟خیلی دلتنگم برای سفرنامه نوشتن هاتون..نمیدونم آمریکا رفتید یا نه اگر رفتید ممنون میشم در مرود آمریکا بنویسید.
کشور بسیار جالبیه.از بسیاری از لحاظ ها..برنامه هست توی شبگه فاکس نیوز به اسم "the x factor".من فکر میکردم ایرانی ها به شدت زیاد احساسی هستند و آمریکایی ها نه اما با دیدن این برنماه کمی نظرم عوض شد
برنده های این برنامه فرط فرط میزنند زیر گریه..نه از مدل اشک تمساح ها از این اورجینال ها
خلاصه دکتر یه سفرنامه بنویسید..
و یک سوال بی ربط کلی!جسارتا اگر بخواهید به یه جوون که به مسائل دور واطرافش با دقت نگاه میکنه وچیز یاد میگیره پیشنهاد یه سفری رو بدید کجا رو پیشنهاد میکنید

=====================

مانی عزیز
درباره مجارستان بزودی مطلب مینویسم
درباره سفر فکر میکنم سلیقه ای هم هست. تقسیم بند یکنید که شرق را ببینید( چین+ تایلند و سنگاپور) بعد برید سمت غرب و اروپا را ببینید( اول غرب اروپا بعد شرق- فک میکنم بارسلونا-پاریس-زوریخ- ونیز-میلان - رم خوبه خیلی ) بعد شرق اروپا ( ورشو-بخارست-بوداپست-پراگ)
من استانبول و ازمیر و قونیه را برای شروع خیلی خوب میدونم

لینک اصلی

سلام استاد عزیز... در ابتدای روز ،اول نگاهی به وبلاگ شما میندازم تا درس جدیدی پیغام جدیدی و نکته خوبی رو تو ذهنم ذخیره کنم...من برای یکسری فعالیتهای داوطلبانه و خیر خواهانه با هنرمندان در ارتباطم (ازشون دعوت میکنیم در جشن ها و برنامه های بهزیستی و مراکز حمایتی شرکت کنند)(البته این کار یک روزه نبوده و بر اثر اعتماد به وجود اومده و اونها فهمیدن که من ذینفع نیستم و فقط و فقط برای خوشحال کردن بچه ها اینکارو میکنم)...من همیشه ممنونشونم که دعوت منو قبول میکنن .آدم ناسپاسی نیستم و کلی لطف و بزرگواری ازشون دیدم که فراموش نمیکنم ولی گاهی برخوردهایی ازشون میبینم که مدارا کردن و سکوت کردن رو انتخاب میکنم...یک روز یکیشون به من گفت تو چقدر تحملت زیاده و صبوری. من گفتم هرکس وقتی چیزی یا کاری رو انتخاب میکنه باید بهاشو بده...گفتم برای من مهم اون بچه هاست وصراحتا" بهش گفتم که با همه احترامی که برای هنرمندان قائلم ولی بودن کنار شما دغدغه من نیست ولی نقش شما برای روحیه دادن و خوشحال کردن بچه ها بی تاثیر نیست و من نقش واسطه رو دارم..این باب دوستی ما شد و دردو دلهایی از طرف اون،...یکی دوتا ازین هنرمندان دوستای خوبم شدند اونها اعتمادو از من دیدند و گه گاهی دردودل میکنن ،تضاد در رفتارشون ،یه روز صمیمی یه روز فرسنگها فاصله یه روز اشکشونو میبینم و روزی دیگه برخورد سردشونو....من اگه عکس العمل عجیبی میبینم در اون لحظه سکوت میکنم و اصراری برای ادامه ارتباط نمیبینم...ولی جناب شیری نمیدونم واقعا" کار درست چیه عکس العمل من همیشه برای همه صبوری و مداراست (البته نه به معنی ظالم پروری که هیچوقت اجازه نمیدم حقم خورده بشه)ولی گاهی افراد سکوت و صبوری را جوره دیگه تعبیر میکنن...
بهترینهارو براتون آرزو دارم..امیدوارم موفق باشید و ما همیشه از حضورتون درسهایی بیاموزیم...!!

=====================

وقتی آدم مشهور میشه ولی به اندازه شهرتش وصعت پیدا نکرده باشه، همه مون دچار علائمی میشویم
جو سینمایی ها خیلی خوب نیست..زیراب زنی و مافیای قدرتمندی اونجا هست که آدم را بداخلاق میکنه
بپذیریم نوساناتشون را و بهشون نزدیک خیلی نشیم و ا ینطوری ازشون لذت خواهیم برد در غیر اینصورت ازشون متنفر هم ممکنه بشیم به خاطر بالا و پایین شدنهاشون ه..

لینک اصلی

سلام.یک سؤال تکنیکی:
میشه یک نفری کلا بی عرضه باشه و نقش خودش رو که لازمشه و نیاز و خواستشه نتونه بازی کنه؟

=====================

من فکر کنم آدم بی عرضه میشه نه اینکه بی عرضه باشه

لینک اصلی

دکتر من را ببخشید که مطلب بی ربط میدم خواهشمندم نظرتون رابفرمایید من رئوس مطالب را عرض میکنم 21 سالمه وسواس فکری داشتم با همکاری روانشناس بهبودی حاصل شد منتها در زمینه حضور در جامعه گاهی دچار شرم های اظطرابی شدیدی میشم و بعد از این شرم تا حدود 3 ساعت اظطراب را احساس میکنم به طوری که سیل افکار بدبینانه اظطرابی دست از سرم بر نمداره همچنین دکتر به هنگام صحبت در مقابل غریبه ها حتی اگر دارند حرف غیر منطقی میزنند من عذر خواهی میکنم که نوعی نوازش منفی فکر کنم در کل دکتر سوالم میشه این خط برای درمان شرم +خودکم بینی+ اظطراب +وسواس باید روانکاوی شد یا روان درمانی چون دکتر روانپزشکم اعتقادی به کمک حرفه ای نداشت ممنون از راهنماییتون

=====================

روان درمانی انتخاب من است در مورد شما. اگر حوصله کنید ، با سیستمهای درمانی شناختی رفتاری روی علائمی که نوشته اید خیلی تاثیر خواهید گذاشت

لینک اصلی

سلام. من امسال میخوام کنکور ارشد شرکت کنم. همه دوستام رفتن خارج و خودشونو درگیر کنکور و این حرفا نکردن, خیلی هاشون فوق لیسانس هم گرفتن و الان سر کار میرن اما من امکان خارج رفتن ندارم و هنوز نتونستم از سد کنکور رد بشم:( یه 20 روزی هست که دیگه خوب درس نمیخونم,اصن ول کردم. خیلی بی انگیزه شدم. احساس افسردگی می کنم. چه کار کنم؟

=====================

نینا
دقیقا الان وقت بریدن بچه های ارشد است ! مکانیسمهای دفاعی شرع میکنند به فعال شدن و گشادبازیهای بچه ها پشت رویابافیهای احمقانه شون ، قایم میشه
بدون ذره ای تحلیل ردسهات را ادامه میدی و بعد امتحان میشینیم به صحبت

لینک اصلی

سلام دکتر.. آقا هر دفعه می خوام دانشگاه کنفرانس بدم عین چی اضطراب منو می گیره. . . با تک تک اونایی که بهشون کنفرانس می دم دوستما ولــــی ..انگار وقتی کنار هم جمع می شن شکل غول می شن !! یکی از دوستان یه نوع افیون پیشنهاد داده که چیز تر شم ولی خوب یه زره خطرناک دیگه. .

=====================

PRESENTATION های خوب را ببینید و ایده بگیرید و قبلش تصویر ذهنی خوبی تنظیم کنید و تمرین کنید
اینها مطمئن تر هستند تا اقدامات کوتاه مدت
گاهی اوقات در اختلالات اضطرابی شدید خوبه مداخله دارویی سبکی نیز بشود تحت نظر یک دکتر

لینک اصلی

با سلام خدمت استاد ارجندم ،

دیروز صبح سر کلاس تنظیم ، اخر جلسه از ته کلاس بلند شدم رفتم سمت استاد تا سوالمو بپرسم ، بچه ها هم تک تک داشتن از کلاس میرفتن بیرون ... وقی بر گشتم کیفمو بردارم برم دیدم لپ تاپم توش نیست ... .. در کیف نیمه باز بود و ... همه ی این اتفاق شاید فقط دو دقیقه طول کشید ....
یاد عکسای بله برون خواهرم افتادم اوه ه ه خدای من ! تمام پروژه های این ترم که ترم اخرمه .. هیچ بک اپی از ماه پیش تا حالا از هیچ کدومشون ندارم و میتونم بگم اگه نتونم یه جوری اون اطلاعاتو حداقل برگردونم تا اخر عمرم دیگه ندارمشون ...

دکتر این ماجرا دیروز منو یاد لپ تاپ شما انداخت که به خاطرش حتی دیگه تصمیم گرفته بودین به بچه های ام ای سی زنگ بزنن و بگن جلسه اولین کلاس لغو میشه . دیروز به طرز اسفناکی از بهشتم افتادم بیرون و فاجعه این بود برای کار و حقوقی که دریافت کردم خیلی زحمت کشیدم ، از وقتی شروع کردم به کار کردن فقط دو چیز خریدم یکیش یه ساعت بود که همون اول از دستش دادم و الان هم این لپ تاپ یک و ششصدی که حتی حاضرم پولشو به سارقش بدم اما اطلاعاتمو یه جوری بهم برسونه.

هفته دیگه کلاس نداریم ولی امتحان همون درسمونه و میدونم که میاد سر جلسه با استادم هم صحبت کردم که ایمل رو سر کلاس اعلام کنه تا شاید راضی بشه اطلاعاتو پس بده یا حتی پول لپ تا بو بدیم در قبالش و.. ، با خودم گفتم اگه راضی بشه انگار پس به طور ضمنی خطای خودشو هم قبول کرده! خواستم حسابگری کنم طوری که بهش بر نخوره! با این موضوع روبرو بشم. دکتر شما میتونین تو نحوه ی برخورد م توصیه ای بهم بکنید ؟
خیلی از لطفتون ممنون میشم .
به امید فردا و فرداهایی که دغدغه هامون بزرگتر باشن و محیط رشد سالم تری داشته باشیم.

=====================

کوه غم افتاد رو دوشم از خوندن این مصیبت
دانشجوی هم کلاس ، لپ تاپ هم کلاسیش را میبره....کار جنون ما به تماشا کشیده است. بنویسید رو در و دیوار دانشکده که لپ تاپ تون با مشخصات فلان گم شده و هر کس اطالعاتی داره ازش یا بتونه اطلاعاتش را برسونه بهتون ، مژدگانی دریافت میکنه
شماره تماس بگذارید ( ترجیحا ایرانسل ) و ای میل بگذارید
خیلی سخته واقه=عا دیگه نشستن تو اون محیط

لینک اصلی

کلاس دیروز جمعه راجع به شخصیت شناسی خیلی جالب بود.
1-تعارض آموزه‌های دینی و مسایل مربوط به روان را چطور میشه حل کرد؟ مثلاً من یه پدر عصبی و پرخاشگر دارم و سالها درونم از خشم به او پر شده از حرف زدنش بیزارم این باعث شده از یه طرف تنفر از مردان در من شکل بگیره بعد با کلی مشاوره و مطالعه یه کم تعدیل بشه ولی باز تا حرف ازدواج و خواستگاری میشه من بهم میریزم با خانواده‌ام درگیر میشم و بین ما تنش عصبی ایجاد میشه. از یه طرف دین به من میگه ولاتقل لهما اف کلی با خودم کلنجار میرم .برای تولد و عید براشون کادو میگیرم مناسبتها میرم دستشون رو می بوسم و حلالیت می خوام ولی با این وجود من هنوز از پدرم خشم دارم. یعنی دینی که من خودم انتخابش کردم اینقدر بی زور است یا من پوست کلفت شده‌ام؟؟؟ که رفتارم اینقدر عین انسان های بدوی می مونه هنوز نمی تونم خوب با اونها صحبت کنم. البته شاید من خیلی مقصر نباشم عصبی حرف زدن و عصبانی شدن جزء آموزه‌های ما بوده. همیشه بابا رو اینطور دیدیم حرف هم که می زنی میگه شماها به من سیاهی مالیدید. هفته پیش یه خواستگار اومد حالا چه جوری از حوصله شما خارج است. اصلاً داشت کفشش را در می آورد دلم نمی خواست بیاد تو . خود او هم انگار مثل من پر از خشم بود و عصبانیت.این بحث فرافکنی را که مطرح کردید. سه ماه پیش خواستگاری اومده بود که با هم چند جلسه صحبت کردیم. هر دو تا مون تو ازدواج کردن پر از شک و تردید بودیم پر از خشم و ناراحتی از والدین خیلی جالب بود که من اینها رو در اون شخص می دیدم چون خودم این مشکلات رو داشتم و او خیلی به خدمت به والدینش اصرار داشت چون انگار مثل من می خواست بر عذاب وجدانش سرپوش بگذاره.

=====================

آموزه های دینی اتفاقا در موردی که مرقوم فرموده اید هیچ تعارضی ندارند با دانسته ای روانشناختی
کسی مثل ابراهیم نبی فرزند آزری بود که بت پرست بود و میبینید بدون توهین و هیاهو ، ابراهیم فردیت خود را در یکتاپرستی یافت که کاملا علیه دین ابا و اجدادی خود بود
شخص نبی اکرم دو دختر دارند که قطعا کافر بوده اند و در مکه ساکن به نحویکه در جنگ بدر جزو فدیه های آزادی قریشیان، این دختر گردنبند معروف را برای مسلمین فرستادند از مکه

لینک اصلی

سلام. دکتر اگر کسی بخش«آرس» وجودش رو زندگی نکرده باشه، چطور باید اونو زندگی کنه؟ مثلا بره تو خیابون با مردم گلاویز شه اونوقت میگیم این بخش رو زندگی کرده؟ آرس برام خیلی پیچیده است، فرقش رو خیلی وقتها با پوزیدون متوجه نمیشم چون پوزیدون هم همش در حال بروز احساسات به صورت هیجانیه.

=====================

چنانکه سر درس عرض شد، آرس فرزند اسطوره ای زئوس است و فرزند آرکتایپی پوزیدون( آرکتایپ عواطف عمیق )
ارس به شکل آگاهانه در فعالیت فیزیکی، ورزش و رقصهای آیینی و ورزشی به تعادل میرسد

لینک اصلی

سلام .آقای دکتر من یه دانشجوی معماریم..
میشه خواهش کنم یه کتاب راجع به روانشناسیه فرم و شکل یا ارتباط روانشناسی و معماری معرفی کنین.
متشکرم

=====================

سلام/ کتابی مشخص به دهنم نمی آید ولی در بحثهای نمادشناسی به ویژه آثار میرچا الیاده میتوانید نکات بدیعی در این زمینه بیابید

لینک اصلی

اقای دکتر نظر شما درباره ی اقای محمود معظمی چیه ؟ جون من بدون رودربایستی بگید

=====================

بسیار فرد موفقی هستند ایشون و خوش فکر

لینک اصلی